چهل مشکل جامعه در قرآن؛ مشکل اول: تعصب

مشکل اول: تعصب

نویسنده: محمد علی موسوی

إِذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا في‏ قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‏ وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليماً. فتح: (26)

آن گاه كه كافران از دل به جاهليت تعصب نشان دادند، خدا نيز آرامش خويش را بر رسول خود و مؤمنان فرو فرستاد و آنها را به فرمان پرهیزگاری پایبند كرد؛ چون باورمندان سزاوارتر بودند و شایستگی آن را داشتند و خدا بر هر كارى داناست.

تفسیر

أ: حمیه، آتش فروزان که از چوب، گاز، نفت، بنزین، هیزم، خورشید و تب بدن بر می‌خیزد و بر دیگر چیزها تأثیر می‌گذارد. نیروی خشم وقتی برانگیخته، شعله ور و پخش گردد حمیه گفته می‌شود. اگر حمیه را بچرخانیم روی دیگرش تعصب دیده به چشم می‌خورد. برای همین شخص دارای حمیت و متعصب، در برابر دیگران سرسختی بدون  منطق و عقل و تجربه نشان می‌دهد و حق را نمی‌پذیرد و در باطل و ستمگری خود همچنان پای می‌فشارد. حامی از همین ماده گرفته شده، به معنای پشتیبان خونی.

ب: خداوند جایگاه حمیت را دل انسان می‌شناساند؛ همان مرکز عاطفه و خردورزی و نه یکی بدون دیگری. پس وقتی آتش حمیت و تعصب زبانه کشد، نخست دل انسان را می‌سوزاند؛ همان مرکز فرماندهی تعادل عاطفه و خرد و آنگاه اندیشه و اراده را از وی می‌ستاند. در این حال، انسان می‌ماند و نفرت‌های پراکنده‌ی انبار شده و کینه‌های دیرینه‌اش. ستم‌ها و تبعیض‌های که از ستمگران در گذر زندگی کشیده و نخوت‌ها و خود برتر بینی‌های درونی‌اش که نسبت به دیگران زبانه می‌کشد.

ج: کافران و مشرکان جاهلی، در گفتار و رفتارشان نسبت به پیامبر ص و مسلمانان، مهرورزی و عقلانیت و اندیشه را به کار نمی‌بردند ولی خشم و کینه و نخوت را برجای آنها می‌نشاندند. به ندای فطرت و خرد و اراده انسانی گوش نمی‌دادند؛ ولی به آتش خشم و کینه و نخوت لحظه به لحظه می‌دمیدند. برای همین، حق را نمی‌پذیرفتند و بر باطل پای می‌فشردند. با ستمگران خونی و فکری خود همکار و نزدیک بودند ولی با ستمدیدگان مسلمانان بیگانه و دور. شایسته سالاری، دانش محوری و تجربه اندوزی میان جاهلان عرب، جایگاهی نداشت ولی پشتیبانی ناحق و بالا کشیدن جاهلان و ستمگران قوم و طایفه شان برجستگی کامل و آشکار داشت.

د: در برابر متعصبان مومنان قرار داشتند؛ اولی با دل‌های آشفته و در حال جوشیدن دیک خشم و کینه و نفرت پراکنی و بی قراری و نا آرامی و نگرانی به سر می‌بردند؛ ولی دومی، با آرامش و پایبندی به داده‌های وحیانی و یافته‌های عقلانی و تجربه‌های انسانی زندگی آرام و پایداری داشتند. اولی، لحظه به لحظه خشم و نفرت و بیماری و ستیز و جنگ و خون ریزی می‌پراکندند و دومی مهر و خرد و سلامتی و سازش و حفظ جان و مال و ناموس.

ه: چرا باورمندان به آرامش رسیدند و متعصبان بیقرار و ناآرام بودند؟

باورمندان به فرمانهای خداوند و پرهیزگاری درونی پایبند و سزاوار بودند؛ به کسی ستم نمی‌کردند چه از خون، قوم، گروه و ملت خودشان بودند و چه از بیگانگان، حق و عدالت و شرف و انسانیت و مهرورزی و عقلانیت و تجربه را می‌پذیرفتند، باطل، ستم، تبعیض و خشونت، حماقت و خامی را رد می‌کردند. در نتیجه ملاک پایبندی متعصبان به پدیده‌های ناپایدار و زودگذر بود ولی معیار پایبندی مومنان به حقیقت‌های همیشگی و خرد پذیر و دل‌گشا.

لینک کوتاه مطلب: https://mofoq.com//?p=18905
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *