گزیدهی از زندگی و کارنامۀ علمی آیتالله محمدی بامیانی (1314 – 1395ه.ش)
آیتالله غلامعلی محمدی بامیانی، از مفاخر علمی افغانستان و یکی از استادان نامدار حوزههای علمیۀ شیعه بهشمار میآید که پیشینۀ نیمقرن خدمات علمی؛ تحقیق، تدریس و خلق آثار مختلف در زمینههای فقه، اصول، کلام و ادبیات عرب را در کارنامۀ خویش دارد. استاد محمدی بیش از پنجاه سال از عمر شریف خویش را صرف خدمت به اسلام و حوزههای علمیه کرد و شاگردان زیادی را از کشورهای مختلف تربیت و آثار ماندگاری را تالیف نموده و بهیادگار گذاشت. آشنایی با مراحل زندگی، خدمات علمی، اخلاق، روحیه و رفتار آیتالله محمدی، برای تمام اساتید، طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف جامعه مفید و در پیشرفت علمی آنها مؤثر خواهد بود.
1. ولادت و خانواده
غلامعلی محمدی بامیانی، فرزند محمدحسین، در سال 1314 خورشیدی، در قریۀ «قلعۀ فقیرک» دشت تیکر فولادی مرکز ولايت باميان دیده به جهان گشود. هنوز مدتی کوتاهی از دوران کودکیاش سپری نشده بود که پدر را از دست داد، سرپرستی ایشان به عهده برادرِ بزرگش، کربلایی برات افتاد و برادرش با تمام وجود در راه تعلیم و تربیت وی تلاش کرد. آیتالله محمدی، با تلاش و پشتکار فراوان سواد ابتدایی را در منطقه خویش فرا گرفت. قرآن کریم و دیوان حافظ را در سن ده سالگی و به مدت یکسال آموخت (محمدی، 1431، ج1: 9). محمدی جامع المقدمات، سیوطی و جامی را در محضر ملاعلیاحمد فرا گرفت (محمدی، محمدعلی، 1399).
2ـ تشکیل خانواده و فرزندان
تاریخ ازدواج آیتالله محمدی مشخص نیست. حاج حسن محمدی میگوید «حاجی آقا در نجف اشرف ازدواج کرده و این ازدواج هم با پیشنهاد و کمک آقای کلانتری مدیر جامعة النجف صورت گرفت. پدر والده فرد روحانی به نام علی حسین تقدسی بود، که بعد از تبعید از عراق در ایران اقامت داشت و در مشهد فوت و دفن شد. پدر والده میگفت که قبل از مهاجرت به عراق، در بند امیر یکه اولنگ زندگی کرده است؛ اما خودش چند بار با من [حسن محمدی] گفت که ما اصالتا بهسودی هستیم. از حاجی آقا هشت فرزند به نامهای محمد، محسن، محمد، علی، حسن، حسین، احمد و سالم بهجا مانده است. درجات تحصیل فرزندان هم متفاوت است. محسن و بنده [حسن محمدی] طلبه هستیم. محسن در بخش جامعةالمصطفی، نمایندگی سوریه استاد بخش زبان عربی است. اما بنده [حسن محمدی] بعد از بحران سوریه و مهاجرتهای پیدرپی نتوانستم به درسهایم ادامه بدهم؛ اما بعد از برگشت، بیشتر در بخشهای قرآنی فعالیت داشتیم و با طلبهها در بخشهای حفظ و قرائت کار میکنیم» (محمدی، حسن، 30/ 4/ 1399).
3. تحصیل و تدریس
3-1. تحصیل در مشهد
آیتالله محمدی در آغاز جوانی، برای ادامه تحصیل در سال 1338ه.ش، عازم مشهد مقدس گردید. مدت چهار سال در آنجا اقامت و تحصیل نمود؛ چنانکه خود در مقدمه دروسٌ فی الرسائل اشاره میکند: «به مدت چهار سال در مشهد مقدس به تحصیل علوم حوزوی پرداختم. در طی این مدت، کتاب سیوطی را از محضر مدرّس ادبیات عرب، شیخ رجب علی نجفی از خاوریهای مشهد، حاشیه، معالم و قسمتی از قوانین الاصول را از محضر سید میرزا حسن صالحی از سادات خاوری مشهد و مطوّل و شرح نظام را از محضر محمدتقی ادیب هروی، معروف به اديب نیشابوری آموختم. باری ایشان در درس خود میگفت: من در ده سالگی همراه پدرم از هرات به مشهد مقدس مهاجرت کردیم» (محمدی، 1431، ج1: 10).
2-2. مهاجرت و تحصیل در حوزه علمیه نجف
آیتالله محمدی در سال 1342ه.ش برای ادامه دروس عالی عازم حوزۀ علمیۀ نجف گردید. در مدرسه جامعةالنجف سید محمد کلانتر پذیرفته شد. مدت پنجسال کتابهای سطوح عالیه را بهپایان رسانید. ایشان در مقدمه دروس فیالرسایل مینویسد: «کتابهای شرح لمعه و مكاسب را از محضر استاد غلامرضا باقری اصفهانی، و کتابهای رسائل و كفایه را از محضر آیتالله مسلم ملكوتی سرابی فرا گرفتم.» (محمدی، پیشین).
آیتالله محمدی، پس از اتمام سطوح عالی حوزه، در جلسات درس خارج فقه و اصول آیتالله سید ابوالقاسم خويی و پس از آن در درس خارج اصول آیتالله سید میرزاحسن بجنوردی شركت كرد. در آخر در درس خارج مکاسب امام خمینی حضور یافت. همزمان با تحصیل دروس خارج، سطوح عالیه تا کفایه را تدریس کرد. چنانکه خود مینویسد: «در مدت تحصیلم در نجف، مشغول تدریس تمام کتابهای سطوح عالیه بودم»( محمدی، پیشین: 11).
3 هجرت به سوریه و همکاری در تأسیس حوزۀ علمیه زینبیه
با فشار حکومت بعث عراق بر علما و طلاب آیتالله محمدی در سال 1354 ه.ش عراق را به مقصد سوریه ترک کرد. پس از اقامت کوتاه در سوریه به مکه و بیتالله الحرام مشرف گردید و دوباره به نجف بازگشت. با اصرار آیتالله سید حسن شیرازی جهت تأسیس مراکز و مدارس علوم دینی، ایشان در سوریه ماندگار شد، با جمعی از اساتید افغانستانی در تاسیس و شکوفایی حوزه علمیه زینبیه نقش مهمی ایفا نمود. با تأسیس حوزه علمیۀ زینبیه دمشق، آیتالله محمدی نزدیک به چهار دهه به تدریس و تالیف پرداخته، شاگردان زیادی را تربیت كرد و آثار پرباری را از خود به یادگار بگذارد. حوزۀ علمیه و نوپای زینبیه، مرهون تلاش آیتالله محمدی بامیانی و تعدادی از علمای افغانستان است؛ اما آیتالله محمدی نقطه وصل بین تمام اساتید افغانی به شمار میرفت. (فوجيان، 1395). در پیام تسلیت دفتر آیتالله سید صادق شیرازی در سوریه نیز آمده است : «ایشان [آیتالله محمدی بامیانی] عمر شریف خود را صرف ترویج علوم اهل بیت، «علیهم السلام»، تدریس دروس حوزوی و رسیدگی به امور طلاب نمود و سالها در کنار آیت الله شهید حاج سیدحسن حسینی شیرازی «قدسسره» در تأسیس و اداره حوزۀ علمیۀ زینبیه سوریه فداکارانه با ایشان همکاری و همیاری نمود» (دفتر آیتالله سید صادق شیرازی، سوریه، 14 ربیعالاول 1438 قمری).
سرور دانش[معاون پبشین رئیس جمهور افغانستان] که خود مدتی در حوزۀ علمیۀ زینبیه و نزد آیتالله محمدی بامیانی مشغول تحصیل بوده است، میگوید:«حوزۀ علمیۀ زینبیه به همت آیت الله سید حسن شیرازی در ابتدا با حضور تعداد چهل تا پنجاه طلبۀ افغانستانی تأسیس شده بود و بعدها به صدها طلبه افزایش یافت و از کشورها و ملت های دیگر نیز در این حوزه شرکت کردند؛ اما در عین حال، اکثریت طلاب و اساتید آنجا را طلاب و اساتید افغانستانی از مردم هزاره، تشکیل می دادند و آیت الله محمدعلی فاضل از سنگتخت دایکندی و مرحوم آیت الله مقدس از بهسود و مرحوم آیت الله غلامعلی محمدی از بامیان از برجستهترین اساتید آن حوزه بودند که توفیق داشتم سطوح عالی حوزه را نزد آنان تلمذ کنم.» (دانش، 1398).
بر اساس گفتۀ حسن محمدی، حاجی آقا پیش از بحران سوریه، بنا به دعوت مسئولان جامعةالمصطفی، در نمایندگی این مرکز در سوریه نیز مشغول تدریس بود. بر اساس همان همکاری علمی و تدریسی بود که پس از بحران سوریه و مهاجرت بهایران، به حاجی آقا و من [حسن محمدی] و برادرم حاج حسین، در مدت مهاجرت در ایران اقامت و از سوی حوزه خدمات داده شد (محمدی، حسن، 30/ 4/ 1399).
4. سفر به افغانستان و تدریس در کابل
آیتالله محمدی در بهار سال 1391ه.ش عازم مشهد مقدس و در اواخر تابستان همان سال، به پیشنهاد برخی علمای دینی، عازم کابل گردید. سفر آیتالله محمدی به افغانستان، موجب شور و نشاط علما و طلاب حوزههای علمیۀ کابل گردید. او پس از سفر به افغانستان، بدون اینکه به دیدار اقوام و بستگانش بشتابد، در حوزۀ علمیۀ خاتمالنبیّین مستقر و مشغول تدریس کتاب کفایة الاصول گردید، انبوهی از طلاب و مشتاقان علوم و معارف دینی را مجذوب خویش ساخت. با وجود اشتیاق و خواست طلاب به آغاز و دوام درسهای آیتالله محمدی؛ اما متاسفانه ایشان، با بی مهری و برخورد توهینآمیز آیتالله محسنی، مؤسس حوزۀ علمیه خاتمالنببین مواجه شد.
حاج حسن محمدی [فرزند آیتالله محمدی]، در مورد دلیل برگشت زودهنگام ایشان از افغانستان میگوید:
«حاجی آقا خودش میل نداشت به افغانستان برود، به دلایل مختلف، از جمله نا امن بودن کشور؛ اما بر اثر اصرار شدید و اکید آقای محمدباقر مصباح، نمایندۀ آیتالله سیستانی در مشهد، قبول کرد به افغانستان برود. تمام برنامۀ سفر حاجی آقا به افغانستان بواسطه ایشان طراحی شده بود، آن هم بعد از اصرار زیاد ایشان و وعده دادن تامین جای امن و تامین هزینۀ رفت و برگشت. البته در آغاز بنا بود برنامه این سفر فقط برای بازدید از حوزههای علمیه باشد و بیشتر از یک هفته یا دو هفته طول نکشد. اما پس از آمادگی های لازم سفر به افغانستان رفتیم، مدرسه خاتم النبیین که رسیدیم استقبال گرمی از سوی طلاب و اساتید مدرسه صورت گرفت. در حالیکه در مهمانخانه مدرسه بودیم، اما حاجی آقای محسنی به دیدار حاجی آقا نیامد، تا خود حاجی آقا همراه اساتید مدرسه به زیارت ایشان رفت. در این دیدار آقای محسنی ادعا کرد که از آمدن و دعوت حاجی آقا به مدرسه بی خبر است.این ادعا به حاجی آقا برخورد و جریان را به آقای مصباح شکایت کرد که رفتم آنجا اینجوری شد. اما تدریس حاجی آقا بعد از اصرار زیاد علما و طلاب مدرسه شروع شد. حاجی آقا گفت من نمیتوانم بدون دعوت ادارۀ مدرسه به درس شروع کنم، باید دعوت به تدریس از طرف اداره مدرسه صورت بگیرد و شما باید دعوتنامه برای تدریس از خود آقای محسنی تهیه کنید تا من بتونم درس را شروع بکنم. طلاب هم رفتند خدمت آقای محسنی، از ایشان دعوتنامه هم گرفتند برای حاجی آقا، اما وقتی درس شروع شد، تدریس حاجی آقا جوری بود که انگار رسمی نبود و از سوی طلاب به اداره مدرسه تحمیل شده بود. به همان دلیل حقوق تدریس حاجی آقا را اداره مدرسه پرداخت نکرد و گفته بودند هر کسی ایشان را اینجا فرستاده، همان کس حقوقش را هم پرداخت کند. خلاصه انگار مهمان ناخوانده بودیم و مثل مهمانهای ناخوانده با حاجی آقا برخورد شد و به حاجی آقا برخورد و برگشتیم.» (محمدی، حسن، 30/ 4/ 1399).
5. تدریس در نجف
آیتالله محمدی تا سال 1394 در مشهد مقدس اقامت داشت. بعد از بهبود نسبی اوضاع امنیتی در سوریه، ایشان به قصد تدریس عازم آنجا گردید. ولی اینبار، اقامت ایشان در سوریه زیاد طول نکشید. گویا قضای الهی بر این بود که تدریس در حوزۀ کهن نجف نیز در کارنامۀ ایشان ثبت شود. به همین دلیل، اواخر تابستان سال 1394 ه. ش برای تدریس عازم نجف اشرف گردید. در نجف، مورد استقبال مراجع، اساتید و طلاب قرار گرفت. تدریس کفایة الاصول را آغاز کرد. تدریس ایشان در نجف بیش از شش ماه طول نکشید. در طیّ این مدت، 62 جلسه کفایة الاصول را تدریس کرد. ولی بدلیل عارضه بیماری، درسها را در نجف تعطیل و اواخر بهار سال 1395 شمسی برای معالجه عازم سوریه گردید. استاد محمدی پس از اطمینان از عدم بهبود جسمی، تصمیم گرفت که به نجف باز گردد. ولی این بار، نه برای تدریس بلکه برای آرمیدن دائمی در جوار حرم مولا علی (ع). در همین راستا به فرزندانش وصیت کرد تا ایشان را در نجف به خاک بسپارند (محمدی، حسن 1399).
6. آثار و تالیفات
آیتالله محمدی، در کنار تدریس، آنچه موجب ماندگاری نام و یاد محمدی بامیانی در میان عالمان و اندیشمندان دینی و حوزههای علمیه میشود، آثار ارزشمند علمی و کم نظیر ایشان در زمینه علوم و معارف دینی و متون حوزوی است. آیت الله محمدی دارای آثار مختلف و متعددی است که بخشی از آنها هنوز منتشر نشده است. آثار چاپ شدهای ایشان، عبارتند از:
الف) ادبیات عرب
1. «دروسٌ فی البلاغة» شرح كتاب مختصر المعانی؛ (4جلد)
2. «تصحیح المفصل فی شرح المطول» المفصل، اثر شیخ موسی عالمی بامیانی است که توسط استاد محمدی تصحیح گردیده است.
ب) اصول
آیتالله محمدی، به جز تقریرات اصول استادش آیت الله خویی، دو اثر ارزشمند را به یادگار گذاشته است:
1. «دروسٌ فی الرسائل» شرح رسائل شیخ انصاری (6جلد). این اثر تا کنون دو بار به چاپ رسیده است.
2. «دروسٌ فی الكفایة» شرح كتاب كفایة الأصول آخوند خراسانی است که در 7 جلد چاپ شده است.
3. تقریرات درس آیتالله خویی در فقه و اصول که هنوز چاب نشده است.
ج) کلام و اعتقادات
عمده آثار کلامی آیتالله محمدی عبارتند از:
1. الشیعة الإمامیة بین النصوص الدینیة والتضلیلات الإعلامیة
2. خلافة الإمام علی (ع) بین النصوص الدینیة و التغطیة الإعلامیة
3. أجوبة شبهات اعتقادیه
برخی از آثار دیگری را نیز نام بردهاند مانند:
4.لماذا نخافالموت؟
5.الخلافة بین السائل و المجیب (انصاری، پیشین).
6. «غایة المراد فی شرح كشف المراد على تجرید الاعتقاد» در باب اعتقادات. که هنوز چاپ نشده است.
7. ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی
رسیدن به قلههای برتر علم و دانش، موفقیت در عرصه تدریس، تالیف و تربیت شاگردان موفق، مرهون تلاش، پشتکار، برنامهریزی، از خودگذشتگی، اخلاص، وابسته نبودن به مظاهر مادی است که همگی این ویژگیها در وجود آیت الله محمدی وجود داشت.
7 ـ 1. اهل تعبد و نیایش بود
علمای بزرگی که به درجات بالای علمی دست یافتهاند، در گام نخست، روح عبادت و جوهرۀ عبودیت را در وجودشان بارور ساخته، نسبت به نماز اول وقت، تهجد و شبنمازی و دعا و توسل اهتمام داشتهاند «حاجی آقا نیز خدا رحمتش کند به نماز اول وقت خیلی پایبند و جدی بود، تا آخر عمرش این اهتمام را داشت. در ماه مبارک رمضان همیشه عادت داشت دعاهای سحر ماه رمضان را بخوانند. علاوه بر تلاوت و ختم قرآن کریم و حضور در مجالس سوگواری اباعبدالله «علیه السلام» و در مراسم احیای شب قدر و سوگواری امیرالمومنین «علیه السلام» اهتمام جدی داشت (محمدی، حسن، 1399).
7-2. اخلاق نیکو و رفتار پسندیده
آیتالله محمدی انسان متخلق و خودساخته از لحاظ اخلاقی خیلی مهربان، دلسوز، بخشنده و سخاوتمند بود. همیشه آرامش و صلح و صفا را دوست داشت، از تنش و جدال و جنجال متنفر بود. گاهی که با یکی از اعضای خانواده ناراحت میشد، یک لحظه ناراحتی؛ اما زود آشتی و به گونهای برخورد میکرد که طرف مقابل خطا نکرده، بلکه ناراحتی خودش خطا بوده است، حتی اگر طرف خطاکار بود. در بخشش نسبت به دیگران نیز بی نظیر بود. چندماه پیش از وفات و آخرین سفرش به طرف عراق بنده [حسن محمدی] را شاهد گرفت که هرکسی، چه در نجف، چه در سوریه، چه در افغانستان نسبت به ایشان بدرفتاری کرده بودند، اما حاجی آقا به من فرمود شاهد باش که من همه را بخشیدم » (محمدی، حسن، همان).
7-3. توانایی و تسلط علمی
از بارزترین ویژگیهای استاد محمدی، تسلط و گستردگی علمی او در میدانهای مختلف ادبیات عرب، منطق، اصول و عقاید است. گفتههای شخصیت بزرگی چون آیتالله محمد رضا مظفر بهترین گواه بر مدعا است، هنگامیکه آیتالله محمدی از دانشکده علم اصول در نجف فارغ التحصیل گردید، آیتالله مظفر ضمن تقریظی برای استاد محمدی اینگونه نوشت: إنَّ الشیخ المحمّدی دَخَلَ فِی الکلّیه تلمیذاً وَ تخرج استاذاً «آقای شیخ محمدی در دانشکده علم اصول به عنوان محصل وارد و به عنوان استاد فارغ گردید»(محمدی، محمدعلی، 1399).
آیتالله محمدی در دو عرصهای تدریس و تالیف تخصص و توانمندی بالا داشت. ایشان علم و دانش را برای حاضران از طریق تدریس، برای نسلهای آینده از طریق تحقیق و تالیف انتقال داده است.
7-4. تلاش و پشتکار
دانشمندان بزرگ اگر موفق به خلق حماسههای علمی بزرگ شدند، بر اثر سالها مجاهدتهای خستگی ناپذیر میسر گردیده است. استاد محمدی نیز از این قاعده خارج نیست. محمدعلی محمدی، برادرزاده استاد محمدی نسبت به سختکوشیهای عمویش در دوران کودکی، میگوید: «حاج آقای محمدی، بعد از انجام کارهای سخت، بدون صرف نان و چای چاشت کتابش را برداشته، به دنبال استادش روان میشد تا ایشان را پیدا میکرد و یکی دو درس از محضر ایشان میگرفت و سپس آن را تکرار میکرد. وقتی خوب پخته میکرد، آنگاه دنبال غذای ظهر میرفت» (محمدعلی محمدی، 1399). در مقام تدریس نیز ایشان خود در مقدمه دروسٌ فی الرسائل مینویسد: روزانه هفت درس داشتم. از کتاب سیوطی تا کتاب کفایه» (محمدی، 1431، ج1، 12). «مدیریت حوزه علمیه زینبیه در جمع اساتید و طلاب در ضمن همایش سالانه حوزه بارها تصریح میکرد: «اگر مانند استاد محمدی دو استاد دلسوز در حوزه میداشتیم، پیشرفت تعلیم و تربیت بسیار عالی و گسترده میبود» (شهرستانی، 1395).
7-5. نظم و برنامهریزی
آیتالله محمدی در نظم و برنامهریزی، انضباط و التزام پایدار در حضور منظم به کلاسهای درسی نزد طلاب و مسؤلان حوزههای علمیهای محل تدریس ایشان، معروف و مشهور بود؛ «در طی سالهای تدریس در حوزه زینبیه حتی یک ساعت هم غیبت نداشته است» (شهرستانی، 1395). جایزه “عدم غیاب” حوزه راکه یکی از سنتهای مدیریت حوزه علمیه زینبیه، جهت تشویق اساتید و طلاب برای رعایت نظم بود، همه ساله، از آنِ خود مینمود. تعهد و التزام ایشان به نظم سبب شده بود که سر ساعت در ادارهای مدرسه حضور یافته، سر وقت برنامه اش را به انجام رساند (محقق غزنوی، 1396).
7-6. زهد و ساده زیستی
از شاخصههای برجستهای آیتالله محمدی، زهد و قناعت بود. وی تمام عمر با برکتش را با کمال ساده زیستی گذارند. به گفته کسانی که از نزدیک با زندگی شخصی آیتالله محمدی آشنایی داشتند، او در خانهای زندگی میکرد که دیوارهای گلی و سقفهای چوبی داشت (محقق غزنوی، همان). حاج حسن محمدی، میگوید: «ما خانهای داشتیم که سقفش چوبی بود، خطر ریزش و افتادن داشت، مجبور شدیم سیمانی و بتونیاش کنیم. بعد از آنکه بچهها بزرگ شدند کمی کار و پول جمع کردند، تصمیم گرفتند دیوار خانه را رنگ کنند؛ اما حاجی آقا قبول نمیکرد و میگفت من زندگی طاغوتی رو داست ندارم. بعد از گفتوگوهای زیاد حاجی آقا را قانع ساختند که دیوار خانه را رنگ کنند» (محمدی، حسن، 1399)
7-7. اخلاص
مرجعیت، برای فقها مسند مهم و خطیری است که از طریق آن میتوان تا حدودی به میزان اخلاص افراد، پیبرد. البته در شرایطی، چارهای جز این نیست که شایستهترین فرد باید مسؤلیت آن را به عنوان یک وظیفه شرعی، بپذیرد، ولی اگر هدف از تحصیل، تدریس، تحقیق، دستیابی به مقام مرجعیت باشد، نشانۀ عدم اخلاص وی در امور مذکور میباشد. شاید به همین دلیل، در گذشته فقهای طراز اول تا مجبور نمیشدند از قبول مرجعیت اکراه داشتند. در شرایط و زمانهای ما، آیتالله محمدی با آنکه بر اثر سالها تدریس و تحقیق به درجهی اجتهاد نایل گردید؛ اما هیچگاه دنبال کسب مقام و کرسی مرجعیت نبود. ایشان، آنگونه که خود میگوید، هرچند نسبت به رسیدن به درجه اجتهاد علاقه فراوان داشت ولی نه برای آن که دیگران از وی تقلید کنند؛ بلکه از آن جهت که معرفت ایشان نسبت به علوم و معارف دینی افزایش و ارتقا یابد؛ «بخاطر علاقه وافر، به کسب درجه اجتهاد، بنا نداشتم که عراق را ترک کنم و این علاقه، به خاطر معرفت و آگاهی از احکام دینی بود، نه آنکه دیگران از من تقلید کنند، ولی شرایط پیش آمده وادار ساخت تا عراق را برای همیشه ترک کنم» ( محمدی، 1431، ج1، ص11).
در اوایل دهه نود، در یکی از سفرهای ایشان به قم در حدود سالهای 1393ـ 1392 در دیدار با علما و طلاب مرکز بامیان، از سوی برخی حاضران، به ایشان پیشنهاد شد که مرجعیت را بپذیرند، ولی استاد محمدی بدون هیچ اشتیاقی، بلافاصله بحث را عوض میکرد. یکبار در قم، تعدادی از علمای برجسته کشور به ایشان پیشنهاد شد که اجازه دهد تا تبلیغاتی برای معرفی مرجعیت آینده ایشان انجام بگیرد، اما ایشان، با کمال خونسردی فرمود: «من فعلا تعدّد مراجع را در کشور افغانستان صلاح نمیدانم، بلکه اگر وحدت مرجعیت در کشور شود، به صلاح ملت مؤمن خواهد بود» (شهرستانی، 1395). در آخرین سفر ایشان به قم، در نشستی در تاریخ 6/2/ 1394، طلاب مرکز بامیان از ایشان خواستند که حضرت استاد، وقتی آن رسیده است که زمام مرجعیت را به دست بگیرید، ایشان با صراحت پاسخ داد «اگر میخواهید من مستقیم به جهنم نروم، هرگز از من چنین درخواستی نکنید؛ من مجتهد شوم تا عدۀ در کنار من از سفرۀ بیتالمال، صاحب دم و دستگاه شوند، به شهرت و آوازه برسند، من میتوانم در پیشگاه خداوند پاسخ آن را بدهم؟» (برهانی، عبدالعلیم، 1399).
8ـ7. دوری از شهرت و فرصتطلبی
استاد محمدی با آنکه جایگاه بلندی در حوزههای علمیه و در میان طلاب داشت، اما از شهرتطلبی به شدت متنفر بود. در یکی از جلسات خصوصی، این خاطره را به بنده [محمدابراهیم زکی] تعریف کرد: «سالهایی که در سوریه زندگی میکردم، چند بار به ایران سفر کردم. در یکی از سفرها، روزی در مشهد برای خرید کتاب، وارد یک کتابفروشی شدم. طلبهای را دیدم که از فروشنده، کتاب «دروسٌ فی الرسائل» را خواست و از آن فراوان تعریف و تمجید کرد؛ بدون آنکه مرا بشناسد یا از نویسنده یاد کند. من در تمام این لحظهها فقط تماشاگر بودم و به سخنان آنها گوش میدادم» (زکی،1394).
9ـ7. اهتمام به سرنوشت جامعه
با آن که آیتالله محمدی، سالهای طولانی از وطن دور بود، ولی قضایای داخل را پیگیری میکرد و در متن تحولات افغانستان قرار داشت. به مطالعهای تاریخ مردم هزاره اهمیت زیادی قایل بود. با توجه به همین امر، در سال 1393 طی سفری که از مشهد به قم داشتند، به پاساژ قدس رفته، دورهای سه جلدی سراج التواریخ مرحوم کاتب را برای مطالعه خریداری کردند. واضح است که سراج التواریخ از فقه، اصول، کلام، ادبیات عرب و علوم دینی بحث نمیکند، بلکه وقایع و تاریخ قومی را بازگو میکند که قتل عامها، بردگیها، آوارگیها، تحقیرها و انواع مظلومیتها را تجربه کرده است. محمدی خودش را جزء همان مردم دانسته، لذا تاریخ و گذشته آنان برایش اهمیت دارد.« ایشان بارها به همه شاگردان خود توصیه مینمود که تا فرصت دارید از علوم و معارف اسلامی فراگیرید تا با قدرت علمی بتوانید در کشورهایتان، بهخصوص افغانستان ایفای وظیفه نمایید، در طوفانهای مشکلات سیاسی و در منجلاب اختلافات فرقهای، راهی را بر گزینید که سلامت دین و ایمانتان مقدم برهمه مصالح شخصی و گروهی باشد» (شهرستانی، 1395).
8. غروب غمانگیز
سرانجام پس از عمری تحصیل و تهذیب و نیم قرن تحقیق و تدریس و تربیت صدها شاگرد و محقق و مدرس، آیتالله محمدی بامیانی، روز سهشنبه، تاریخ 23 قوس/ آذر 1395 شمسی و مصادف با 13 ربیعالاول 1438 قمری در شهر مقدس کربلا و در جوار مقتدایش امام حسین(ع) به دیدار معبودش شتافت و پیکر پاکش به نجف اشرف منتقل گردید و پس از اقامۀ نماز، طبق وصیت ایشان در جوار مولایش امیرالمؤمنین، «علیه السلام» در وادی السلام آرام گرفت، حوزههای علمیه تشیع در جهان و شیعیان افغانستان را در ماتم و اندوه فرو برد. در سوگ ایشان در کشورهای افغانستان، ایران، عراق و سوریه مجالس عزا برپا شد. بسیاری از مراجع تقلید، احزاب و رهبران سیاسی و شیعی افغانستان، ضمن تسلیت و همدردی، از خدمات علمی آیتالله محمدی، تجلیل کردند.
در پیام تسلیت حضرت آیتالله محقق کابلی (قدس سره) آمده است: «مرحوم [آیتالله محمدی بامیانی] از چهرههای برجستۀ علمی کشور و مفاخر فرهنگی حوزههای علمیۀ تشیع بود. آن عالم فقید با نیم قرن تحقیق و تدریس در حوزههای علمیۀ نجف اشرف، زینبیۀ دمشق و کابل، چشمۀ زلال علوم آل محمد (ص) بر تشنگان معارف اسلامی محسوب میگردید. تألیف آثار گرانسنگ در حوزههای ادبیات، فقه، اصول، عقاید و اخلاق گنجینۀ ارزشمندی برای طالبان علوم دینی و برگهای زرینی در کارنامۀ علمی آن فقید صمدانی محسوب میشود و پرورش شاگردان فاضل و مهذب در حوزات علمیۀ نجف اشرف، سوریه و کابل مایۀ مباهات کشور و باقیاتالصالحات برای آن مرحوم میباشد.» (محقق کابلی، 27/ 9/ 1395).
منابع
- انصاری، ناصرالدین، «درگذشتگان»، دوفصلنامۀ آیینه پژوهش، سال بیست و هشتم، شماره 163، فروردین و اردیبهشت سال 1396، قم.
- برهانی، عبدالعلیم (10/ 4/ 1399) در بیان شخصیت آیتالله محمدی بامیانی.
- پیام دفتر آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی به مناسبت رحلت آیتالله محمدی بامیانی(14ربیعالاول 1438ق) سوریه، دمشق، منطقه زینبیه.
- دانش، سرور، سخنرانی در همایش همایش گرامیداشت بیستمین سالگرد وفات آیت الله محمد عیسی محقق خراسانی، ارگ ریاست جمهوری، 3/ 11/ 1398؛ به نقل از روزنامه افغانستان ما «محقق خراسانی خداوندگار سخن و قلم» 5دلو 1398.
- شهرستانی، غلامحسین، [از شاگردان استاد محمدی در سوریه] «گذری بر شاخصههای علمی آیت الله محمدی بامیانی»، ارائه شده توسط نویسنده در مراسم ارتحال آیت الله محمدی، 5/10/1395_ قم؛
- شهرستانی، غلامحسین، در مصاحبه حضوری با عبدالله جعفری، قم، 26/2/1399؛
- فوجیان، فؤاد (رئیس دفتر آیت الله سید محمد حسین شیرازی در سوریه) در گفتوگو با سید محمدعلی موسوی و محمد ابراهیم زکی، قم، سال 1395.
- محقق غزنوی، عزیزالله، [مسئول مؤسسۀ امام هادی] در گفتوگو با عبد الله جعفری و عبد العلیم برهانی، قم، 6/2/ 1396.
- آیتالله العظمی محقق کابلی (قدس سره) پیام تسلیت به مناسبت رحلت آیتالله محمدی بامیانی(ره) 27/ 9/ 1395.
- محمدی بامیانی، غلامعلی، دروسٌ فی الرسائل، ج1، شرکة دارالمصطفی لاحیاء التراث، بیروت، اول، 1431ق.
- محمدی بامیانی، غلامعلی، بیان خاطرات با محمدابراهیم زکی، در سال 1394.
- محمدی، حسن [فرزند آیتالله محمدی] در گفتوگوی کتبی با عبدالعلیم برهانی 30/ 4/ 1399 قم ـ مشهد.
- محمدی، محمدعلی [برادرزاده آیت الله محمدی]، در مصاحبۀ کتبی با محمد ابراهیم زکی، بامیان، 17/2/1399.
منبع: رویشهای نو از دیار کهن؛ یادنامه و کارنامۀ علما و مفاخر بامیان، ج1: (357-381).
عبدالعلیم برهانی، محمدابراهیم زکی، عبدالله جعفری