زندگی نامه حجة الاسلام و المسلمین استاد قربانعلی عرفانی

عکس جناب قربانعلی عرفانی

زندگی نامه حجة الاسلام و المسلمین استاد قربانعلی عرفانی

حجة الاسلام و المسلمین استاد قربانعلی عرفانی عالم دین، مبارز، مجاهد و سیاستمدار پایبند اخلاق انسانی و دینی بود. با تحصیل علوم دینی در حوزه کهن نجف خود را برای پذیرش بار مسؤولیت اجتماعی آماده ساخت. صبر و امر به معروف دو اثر استاد عرفانی است که مثال عینی آن در وجود او تبلور یافت، مقاومت در برابر ستمگران (صبر) و پایبندی به ارزش‌های دینی و اخلاقی (معروف) در رفتار او حاکم بود، دغدغه‌ای دینداری و عدالتخواهی و اعتراض علیه ظلم و تبعیض گوهر رفتار استاد عرفانی را در طول حیات علمی ‌و سیاسی او تشکیل می‌داد. او حرکت علیه تبعیض را با ساماندهی تشکل اجتماعی و مذهبی «شباب الهزاره» در نجف آغاز کرد، با قرار گرفتن در کادر رهبری «سازمان» مجاهدت خویش را در راه صیانت از دین تکامل بخشید و همراه با کاروان «وحدت» مبارزه برای تغییر و دگرگونی اجتماعی را جهت احقاق حق ملیت‌های ستمدیده و تحقق عدالت اجتماعی پی‌گرفت. عرفانی اهل درد، درک و حساس نسبت به سرنوشت جامعه خود بود، در رفتار سیاسی خود اصول و معیارهای دینی و اخلاقی را مد نظر داشت. با نیم قرن حضور در تمام صحنه‌ها و تحولات سیاسی کشور نقش آفرینی نمود و از چهره‌های برجسته و تأثیرگذار و از رهبران سطوح میانی جامعه ما به شمار می‌رفت.
فصل اول: تولد، زیست و تحصیل

1-1. تولد و پدر و مادر استاد عرفانی

قربانعلی عرفانی در سال 1319ه‌ش در خانواده متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش ابراهیم کربلایی معروف به عادل کربلایی شخص مذهبی، متدین و مورد وثوق و اعتماد مردم بود و در سن جوانی از این جهان رخت بربست و در منطقه آبایی خود کرمان لعل دفن گردید. قربانعلی هنگام مرگ پدر بیش از شش سال سن نداشت. پس از مرگ پدر همراه مادر به میان دایی‌های خود به یکاولنگ بازگشت، مادر او از سرماقول یکاولنگ بود، آنان در منطقه شِیْنْیَه سیادره یکاولنگ ساکن شدند. مقدار زمین کشاورزی در آن‌جا داشت، با کشاورزی آن زندگی اداره می‌گردید. مادر او با همسر دومش به نجف رفت و در همان‌ جا از جهان رخت بربست و در وادی السلام مدفون گردید. عرفانی یک برادر بنام ناصر کربلایی و یک خواهر ابوینی دارد، خواهرش بزرگ‌تر از عرفانی و برادرش کوچکتر از وی است. نیز استاد عرفانی دو خواهر مادری دارد یکی در قم و دیگری در مشهد زندگی می‌کنند(شیوا: 1398).
زادگاه عرفانی طبق اسناد رسمی(تذکره) یکاولنگ ذکرشده است؛ اما با توجه به این‌که محل زندگی آبایی و اجدادی آنان کرمان لعل است، عرفانی پس از درگذشت پدر همراه با مادرش میان اقوام مادری خود در یکاولنگ بازگشته است؛ لذا احتمال می‌رود که محل تولد ایشان کرمان لعل باشد.
عرفانی خود دوران کودکی و موقعیت خانوادگی خود را چنین شرح داده است: «من قربانعلی عرفانی فرزند ابراهیم، معروف به عادل که تا قوانین و لمعتین درس خوانده بود و در عصر خود یکی علمای معروف منطقه به شمار می‌آمد و در آن زمان مسأله‌ای تخلص و فامیل برای افراد چندان مطرح نبود؛ ولی پدرم در بین مردم به «عادل» معروف شد، این تخلص از طرف مردم به ایشان داده شد. پدرم را در حالی از دست دادم که شاید شش سال بیشتر نداشتم و مستقیما تحت اداره و تکفل مادرم، که سخت برایم زحمت کشید، درآمدم»(عرفانی، 1368: 54).
عرفانی از نظر تبار طایفه‌ای از شاخه «محمود» است، این طایفۀ بزرگ و شناخته شده است که در مناطق لعل، یکاولنگ، پنجاب و ورس حضور دارند. در چهل سال اخیر با استاد عرفانی رابطۀ نزدیک داشته و در مسایل سیاسی و اجتماعی از ایشان هدایت و مشوره می‌گرفتند و از نظر سیاسی وابسته به سازمان نصر شدند(شیوا، 1398).
عرفانی دوران خدمت عسکری را در سال 1346 در ولایت قندز سپری کرد. به دلیل بهره‌مندی از سواد مورد توجه افسران قرار گرفت، بدین ترتیب وظیفه ملی خود را نسبتا به راحتی گذرانید(شیوا، پیشین).
1-2. وضعیت اقتصادی
پدر عرفانی نسبتا وضعیت اقتصادی متوسط داشت؛ اما عرفانی در یکاولنگ از نظر اقتصادی در تنگنا بود، زمین اندک کفایت زندگی‌ را نمی‌کرد و با کار و تلاش زندگی به سختی تأمین می‌گردید. پس از عزیمت به نجف درآمد وی منحصر به شهریه حوزه نجف بود. با مهاجرت به قم در دوران سازمان نصر وضعیت مطلوب نبود و با شهریه حوزه زندگی و رفت و آمدهای داخل ایران با همان شهریه اداره می‌گردید. در دوران حزب وحدت به رهبری شهید عبدالعلی مزاری و محمدکریم خلیلی وضعیت نسبت به گذشته بهتر بود. اگر در طول دوره حیاتش اموالی در اختیار او قرار گرفت از آن به نفع شخصی خود و خانواده اش استفاده نکرد، بلکه در جهت انجام کارهای فرهنگی از آن بهره گرفت. در نهایت هنگامی‌که از این جهان رخت بربست به خاطر درمان بدهی داشت که با فروش ماشین و برخی اموال دیگر ادا گردید (شیوا، پیشین).
1-.3. خانواده و فرزندان
عرفانی در سال 1345 ه.ش ازدواج کرد، در 1347 هنگام سفر به نجف یک فرزند دختر داشت. در نجف صاحب چهار فرزند دیگر سه دختر و یک پسر گردید. بعد از بازگشت به قم خداوند دو دختر دیگر نیز به او عنایت کرد. عرفانی در سال 1365ه‌ش در افغانستان همسری دیگری را از مردم پنجاب اختیار کرد از او سه دختر و یک پسر دارد. در مجموع استادعرفانی ده دختر و دو پسر دارد(شیوا، پیشین).
4-1. آغاز تحصیل
عرفانی تحصیلات آغازین علوم دینی را در مدرسه شیخ موسی کلانی آغاز کرد، کتاب‌های جامع المقدمات، سیوطی، جامی و حاشیه را در آنجا آموخت. یک زمستان در نزد حاج شیخ حسینعلی معروف به حاج آخوند بکک حضور یافت و یک تابستان نیز از درس شیخ علی‌حسین نطاق در دهن گُهْدَر پنجاب بهره گرفت(عرفانی، پیشین).
با فرارسیدن دوره عسکری در تحصیل عرفانی اندک وقفه‌ای ایجاد گردید و با بازگشت از عسکری بار دیگر تحصیل را در سال 1346 در مدرسه محمدیه زارین آیت‌الله رییس پی‌گرفت. می‌گوید: «در سال 1344 هـ .ش در سربازی جلب شدم، چون پول و پارتی نداشتم، نتوانستم مجلای مدرسی نمایم، دو سال عسکری را در ولایت قندوز سپری ‌‌نمودم، پس از اتمام دوره عسکری به مدت یکسال در منطقۀ زارین در مدرسه جدید التأسیس بنام «مدرسۀ محمدیه» لمعه و مطول را خدمت استاد بزرگوار آقای سید محمدحسن عالمی ‌‌معروف به رئیس ‌‌درس خواندم»(عرفانی، پیشین).
5-1. تحصیل در نجف
عرفانی جهت ادامه تحصیل در سال 1347 همراه با خانواده عازم نجف گردید. از سال 1347 تا 1357 مشغول فراگیری درس‌های حوزوی گردید. در این مدت کتاب‌های «مطول» و «معالم» را نزد محمدعلی مدرس افغانی، «رسایل» را نزد قربانعلی محقق کابلی و سید حسن مرتضوی آموخت. «مکاسب» را از محمدحسن قدیری و کفایة الاصول را از سید بحر مزار شریف بهره برد. «منظومه» و «اسفار» را در درس شیخ عباس قوچانی شرکت کرد. سپس در درس خارج فقه امام خمینی و خارج اصول فرزندش مصطفی خمینی و شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر حضور یافت. می‌گوید:
« در سال 1347 به منظور ادامه تحصیل، راهی نجف اشرف شدم، در نجف اشرف، کتاب‌‌های «مطوّل» و «معالم» را از اول در نزد استاد بزرگوار، مرحوم مدرس افغانی شروع نمودم، کتاب «رسائل» را در محضر آیت الله ‌‌محقق کابلی و آقای مرتضوی خواندم، «مکاسب» را نزد آقای غدیری، «کفایتین» را نزد آقای حاج سید بحر از مزار شریف، «منظومه» و «اسفار» را نزد آقای شیخ عباس قوچانی خواندم. درس «خارج فقه» را از خدمت «امام خمینی» (ره) و «خارج اصول» را از محضر مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی و شهید مظلوم آیت‌الله «صدر» استفاده نمودم(عرفانی، پیشین: 55).
عرفانی در جایی دیگری گفته است که در نجف اشرف لمعه و خارج اصول را در محضر آیت‌الله فیاض خوانده است:
من سال 1346 هجری شمسی وارد حوزه علمیه نجف اشرف شدم. از آنجا که هدفم تحصیل بود تبعا به دنبال این بودم که چگونه استاد خوب پیدا کنم تا از محضرش بیشترین استفاده را ببرم. بعد از پرس جو متوجه شدم که از فضلای افغانستانی در حوزه نجف چند نفر زبان‌زد بود: 1) حضرت آیت‌الله شیخ محمداسحاق فیاض. 2) حضرت آیت‌الله محقق کابلی. 3) آیت الله شیخ موسی عالمی بامیانی که بعدها کتاب «المفصل فی شرح المطول» را نوشت و متأسفانه عمر طولانی نداشت و خورشیدوجودش زود غروب کرد. و…از میان این انگشت‌شمار فضلای افغانستانی، همگان اعم از طلاب افغانستانی، ایرانی، عرب، پاکستانی و هندی می‌گفتند که حضرت آیت الله فیاض، از نظر علمی نسبت به بقیه برجستگیِ بیشتر دارد… در همان زمان تقریرات دروس اصول آیت الله خویی را نوشت که با انتشار این کتاب، حوزه علمیه به عظمت علمی ایشان پی برد. مرحوم آیت الله خویی نیز به ایشان عنایت خاصی داشت و همواره ایشان را تمجید می‌کرد. بنده همان سال اول ورودم به حوزه نجف اولين بار كه در بيت آيـت االله خـويي رفـتم ، ايشان را در آنجا زيارت نمودم و تقريبا در همان سالهاي اول بود كه بخشي از كتاب لمعـه دمشقيه را نزد ايشان خواندم و بعدها پاي درس اصول حضرت ايشان هم ميرفتم و…در مسایل غیر درسی نیز عمدتا خدمت آیت الله مدرس افغانی و آیت الله العظمی فیاض، مراجعه می‌کردیم. مشکلات طلاب افغانستانی عمدتا از طریق ایشان حل می‌شد ( عرفانی، ۱۳۹۳: ۴۶۸)
طبق روایت شیوا ایشان از درس خارج فقه مصطفی خمینی استفاده کرده و در درس فلسفه سید محمدباقر صدر حضور یافته است (شیوا، پیشین). نظر به این‌که شهید صدر «فلسفتنا» را در حوزه نجف درس گفته، احتمالا عرفانی در این درس حضور یافته باشد. به هر روی آنچه از تحصیل استاد عرفانی مسلم است، اتمام سطوح و حضور در درس خارج است؛ چون نهایت مدت زمان حضور وی در نجف ده سال بوده، مدت زمان مذکور برای تحصیل سطوح و آشنایی با خارج فقه و اصول کافی است. اما تحقیق و تعمق در مسایل اصولی و فقهی و یا فراگیری فلسفه به خصوص اسفار در مدت زمان مذکور، ممکن نیست، به خصوص این‌که در طول این مدت ایشان یکبار به افغانستان نیز رفته و به نجف بازگشته است.
عرفانی در اواخر سال 1357 نجف را ترک کرده و در قم سکونت گزید. پس از سکونت در قم گزارشی از تحصیل ایشان در دست نیست. به حسب ظاهر پس از استقرار در قم او مشغول فعالیت‌های سیاسی و جهادی شده است.

فصل دوم: آغاز مبارزه و جهاد استاد عرفانی

فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی مهم‌ترین بخش از زندگی عرفانی را تشکیل می‌دهد، می‌توان آن را در چهار بخش دسته‌بندی کرد: 1. دوران آغاز مبارزه و جهاد، این دوران از سال‌های 1353 در نجف شروع شده و تا سال 1357 امتداد می‌یابد؛ 2. دوران مبارزه و تشکیل سازمان نصر، این بخش از سال 1357 تا سال 1367 از حیات عرفانی را در برمی‌گیرد، او در این دوره فعالیت‌های مبارزاتی خود را جهت بیرون راندن نیروهای کمونیستی در قالب تشکیلات سازمان نصر صرف نمود؛ 3. دوران تلاش برای تحقق عدالت و احیای هویت با تأسیس حزب وحدت، این دوره از سال 1367 با گام‌های آغازین برای تحقق وحدت میان احزاب شیعی جهت تحقق بخشیدن به عدالت و احیای هویت آغاز گردید و با وحدت احزاب شیعی گام مهم در عرصه سیاسی جامعه شیعی برداشته شد، به دنبال آن تحولات بسیار پر فراز و نشیب مقاومت غرب کابل، شهادت شهید مزاری، مقاومت بامیان، سقوط بامیان و حضور در تخار پیش آمد، این دوره پر التهاب‌ترین دوره زندگی سیاسی و مبارزاتی عرفانی را تشکیل داده و تا سال 1382 را شامل می‌شود؛ 4. دوره مشارکت و سهم‌گیری در قدرت؛ این دوره با آغاز دوران دموکراسی از سال 1382 آغاز شده و تا زمان درگذشت استاد عرفانی را در سال 1394 در بر می‌گیرد. دراین نوشتار به تفصیل هر یک از مراحل می‌پردازیم.
1-2. پیدایش اندیشه سیاسی در نجف
عرفانی با هجرت به نجف و تحصیل در این حوزه کهن و تاریخی با شخصیت‌های علمی و چهره‌های انقلابی ارتباط یافت، در پرتو آن نسبت به مسایل اجتماعی تحول فکری یافت، اندیشه وی به سرنوشت سیاه و تاریک جامعه افغانستان معطوف گردید، مصایب، محرومیت‌ها و ستم‌های تاریخی که آنها را با گوشت و پوست لمس کرده بود، در برابر چشمانش ترسیم شد و از همان دوران معتقد و متعهد به ایجاد یک دگرگونی عمیق سیاسی و اجتماعی در افغانستان به خصوص در جامعه هزاره و شیعه گردید. می‌گوید:
«در اوج تحصیلاتم (در نجف) چشم و گوش من باز می‌شد، افق‌‌های تاز‌های از جهان و تحولات سیاسی مبارزاتی آن روشن می‌گردید و مرا در اندیشۀ فردای محرومیت‌‌ها و تبعیض‌هایی که در افغانستان مشاهده می‌کردم، فرو می‌برد، آن‌هم محرومیت قومی‌ و ملتی که من سال‌های سال در میان آن‌‌ها بودم و فقر و مظلومیت‌های آن‌‌ها را از نزدیک لمس می‌کردم و می‌دیدم که چگونه مجموعۀ بر مقدرات مردم ما به زور حکم می‌رانند، حاکمیت استبداد، حاکمیت خشونت، حاکمیت جهل و چور و چپاول و می‌دیدم که از صدارت و وزارت‌خانه‌‌ها گرفته تا والی و ولسوال و یک قاضی و یک کاتب از مردم هزاره که من یکی از آن‌‌ها هستم، دیده نمی‌شود. من در وطنم شاهد زورگویی‌‌ دسته‌‌هایی بودم که از آن‌طرف مرز‌ها می‌آمدند، به چپاول و غارت و اموال مردم ما می‌پرداختند، چگونه با دسیسه‌‌ها و دست‌یاری بعضی از خوانین خائن منطقه و زدوبند با حکومت‌های محلی، زمین‌‌های مردم را به زور تصاحب می‌کردند و من یکی از همان محرومانی هستم که او از نظر مذهبی و سیاسی دچار بی‌عدالتی شده و آروز می‌کردم روزی این مردم به حقوق سیاسی و مذهبی خود برسند(عرفانی، 1368: 55).
2-2. حرکت‌های اجتماعی در نجف
با تکون اندیشه مبارزه سیاسی و اجتماعی، عرفانی حرکت‌های مذهبی و سیاسی را همراه با دیگر دوستانش از حوزه نجف آغاز کرد، مهم‌ترین آن ایجاد هیأت شباب الهزاره به شمار می‌رود. عرفانی به عنوان مدیر و شخصیت کلیدی آن بود(شیوا، 1398). جریان «شباب الهزاره» به عنوان یک جریان سیاسی نبود؛ ولی نقش مؤثری در رشد احساسات ملی، آگاهی اجتماعی، تقویت اعتماد و خودباوری و زدودن روحیۀ از خودبیگانگی میان مهاجرین افغانستانی مقیم عراق ایفا کرد و به تدریج انعکاس بیرونی یافت و نتایج سیاسی و اجتماعی خویش را نیز برجای گذاشت. عرفانی خود در مورد انگیزه و چگونگی شکل‌گیری جریان فرهنگی و مذهبی «شباب‌ الهزاره» این گونه توضیح می‌دهد:
در ایام عاشورا جلسه عمو‌‌می ‌‌در مدرسه مدرس افغانی در جدیده برگزار شد، استاد محمدعلی مدرس افغانی، سید غلام حسین موسوی،‌ بنده و جمع دیگر از علما حاضر بودیم. برنامه‌ریزی برای سینه‌زنی در ایام تاسوعا و عاشورا مطرح گردید، بعضی از طلاب و کارگران پیشنهاد دادند: هیأت‌های عزاداری عراقی‌ با پلاکارت قبیله و عشیرۀ خود دسته‌‌‌های سینه زنی راه ‌‌می‌‌اندازند، ما نیز در این محرم دسته‌‌‌ای سینه‌زنی مان را به عنوان «شباب الهزاره» (جوانان هزاره) راه بیندازیم. موضوع با شور و شوق تصویب شد. سرانجام در روز نهم و دهم محرم دسته سینه زنی هیأت عزاداری «شباب الهزاره» بیرون آمد و مورد استقبال هیئت‌‌های عزاداری قرار گرفت، کار رنگ و آمیزۀ سیاسی نداشت؛ ولی افراد مرتبط با سفارت افغانستان به موضوع رنگ سیاسی داده، چنان ریشه‌ای جلوه دادند که سفارت افغانستان در بغداد به وحشت افتاد. برخی مثل مدرس، موسوی و بنده مورد تهدید قرار گرفتیم. موضوع حتی توسط سازمان امنیت عراق نیز دنبال شد، به طوری‌که کلمه «هزاره» برای سازمان امنیت عراق، کلمۀ سیاسی تلقی گردید و مدرس زندانی و اخراج شد. عکس العمل سفارت افغانستان، تکانی در ما به وجود آورد و حساسیت آنان روی این کلمه، ما را بیشتر متوجه اهمیت قضیه و مظالمی که بر این قوم رفته، ساخت(عرفانی، 1365: 58- 59).
طبق گزارشی محمد ناطقی عرفانی و سید غلام‌حسین موسوی و چند طلبه‌ای دیگر که چهره‌های اصلی شباب الهزاره بودند از مدرسه مدرس بیرون رانده شدند، شاید به این جهت که استاد خلیل‌الله خلیلی که با آقای مدرس رابطه نیک داشت از وی خواسته بود شباب الهزاره را به مدرسه راه ندهد، زیرا فعالیت سیاسی و ناسیونالیستی دارد(ناطقی، 1396: 1/ 104).
3-2. آغاز مبارزات سیاسی در نجف
عرفانی پس از قرار گرفتن در مسیر مبارزه عدالتخواهی اجتماعی، مبارزات سیاسی خود را از نجف آغاز کرد و فعالیت‌های زیر را انجام داد:
الف) اولین اعلام موضع سیاسی؛ پس از حرکت‌ اجتماعی که در نجف صورت گرفت و عرفانی در شکل‌گیری آن نقش مؤثر داشت، در گام دیگر مبارزات خود را ارتقا بخشید. در اواخر سال 1353 اعلامیه با عنوان «طلاب علوم اسلامی افغانستان» در نجف علیه دولت افغانستان صادر نموده و به افشاگری مظالم و روش‌های استبداد و تبعیض آمیز آن رژیم علیه مردم افغانستان پرداخت(عرفانی، پیشین: 60).
ب. ارتباط با مبارزان داخل کشور؛ پس از صدور اعلامیه علیه حکومت افغانستان در همان سال 1353 عرفانی ارتباط خود را از طریق مکاتبه با حلقات مبارزان سیاسی مانند میرحسین صادقی پروانی و سید میراحمد عالم در کابل برقرار ساخت. با سفر صادقی و عالم به نجف این ارتباط تقویت گردید(عرفانی، پیشین، 60). هم‌چنین با طلاب فعال نجف مانند خادم‌حسین ناطقی شفایی و یوسف واعظی شهرستانی در ارتباط شد(امینی، 1398).
ج) آشنایی با شخصیت‌های انقلابی و جریان‌های آزادی‌بخش؛ در گام دیگر عرفانی ارتباط خود را با شخصیت‌های انقلابی خارج از کشور و جریان‌های آزادیبخش برقرار ساخت. در سال 1354 اولین دیدار او با شهید محمد منتظری صورت گرفت و در مورد شیوه مبارزه با آمریکا و شوروی و دفاع از اسلام و حمایت از مستضعفین صحبت به عمل آمد. به تعقیب آن با همکاری محمد منتظری در تابستان 1354 با امام خمینی ملاقات کرد. عرفانی از اولین دیدار خود با امام خمینی این گونه یاد می‌کند:
در تابستان 1354 توسط برادر شهید محمد منتظری خدمت امام مشرف شدیم و شهید محمد منتظری ما را به امام خمینی معرفی نمود و طی این دیدار امیدمان به کار زیاد شد. امام با جملات بسیار کوتاه ما را ارشاد و راهنمایی ‌‌‌‌نمود. یادم هست وقتی با برادر عبدالحسین اخلاقی(بعد‌ها از بنیانگذاران سازمان نصر)، خدمت امام مشرف شدیم، امام جملاتی بدین مضمون فرمودند: شما جوان هستید، بیشتر درس بخوانید تا مسایل فقهی و احکام الهی را بیشتر بفهمید، ممکن است یک فرد عادی در اثر مبارزه و خدمت به اسلام وظیفۀ خود را انجام بدهد، ولی اگر از قدرت علمی‌ و نفوذ معنوی برخوردار باشد بیشتر می‌تواند خدمت کند (عرفانی، پیشین).
ارتباط او با امام خمینی تعمیق یافت، عرفانی به عنوان پل رابط میان علمای مبارز ایران و امام خمینی قرار گرفت، بارها در ایام محرم به عنوان مبلغ به ایران اعزام گردید. در همین زمان عرفانی با آیت‌الله خامنه‌ای آشنایی یافت(شیوا، 1398). علاوه بر آن با دیگر شخصیت‌های جریان‌های اسلامی نیز دیدار و گفتگو کرد، عرفانی در سفری به لبنان و سوریه با امام موسی صدر و برخی از شخصیت‌های فلسطینی و مقامات سوری دیدار نمود. البته این ارتباط در ایران نیز ادامه یافت، عرفانی رهبران جریان‌های اسلامی عراق مانند سید محمدباقر حکیم و سید هادی مدرسی روابط نیک و صمیمی داشت (شیوا، پیشین)
د. آشنایی با شهید عبد العلی مزاری؛ در خلال‌ سال‌های 1354- 1355 عبدالعلی مزاری به نجف سفر کرد، عرفانی در این سفر با وی آشنا شد، مزاری مدتی در منزل عرفانی در نجف اقامت داشت و از این طریق با امام خمینی ارتباط یافت و به ملاقات امام رفت(شیوا، پیشین). ‌این ارتباطات فصل جدیدی را در زندگی سیاسی و آغاز مبارزات انقلابی عرفانی گشود، آشنایی، دیدار و دوستی با عبدالعلی مزاری و ارتباط با دیگر چهره‌‌های سیاسی موجب گردید هسته‌ای اصلی و مرکزی سازمان نصر افغانستان شکل بگیرد.
4-2. سفر به افغانستان
عرفانی در ادامۀ پی‌گیری مبارزات سیاسی، در سال 1356 به کابل ‌‌رفت، در آن جا با چهره‌‌‌های علمی‌ و سیاسی داخل کشور بیشتر آشنا ‌‌گردید، با آنان پیرامون چگونگی شکل‌گیری و روش‌‌ مبارزه گفت‌وگو و تبادل نظر نمود. دراین زمان عرفانی پس از حدود ده‌ سال اقامت و تحصیل در نجف، به چهرۀ شناخته شده بین طلبه‌‌های افغانستانی تبدیل شده بود؛ لذا وقتی وی به کابل رفت، شخصیت‌های برجسته‌ای، مانند آیت‌الله سید سرور واعظ، آیت‌الله قربانعلی محقق کابلی، شیخ محمدامین افشار، نوراحمد تقدسی، شیخ زاده غزنوی، شیخ محمدعلی چنداول، سید عبدالحمید ناصر، سید میراحمد عالم، میرحسین صادقی پروانی، غلام‌حسن فصیحی، سید عباس حکیمی، ابراهیم خلیل پنجاب و جمع کثیری از طلاب به دیدار ایشان در «قلعه شهاده» که در منزل شخصی بنام حاجی سرور محل اقامت عرفانی با او دیدار نمودند. به دنبال آن عرفانی در مدرسه محمدامین افشار، مدرسه محقق کابلی و در مدرسه سید عبدالحمید ناصر سخنرانی کرد. سپس عرفانی به منزل صادقی پروانی انتقال یافته و با علما و شخصیت‌های مبارز و سیاسی، مانند سید میراحمد عالم، عزیزالله شفق بهسودی، عبدالعلی قاسمی، سید عباس حکیمی و جمع دیگر در آنجا بحث و گفتگو داشت، جلسات معمولا در منزل صادقی پروانی و به صورت محرمانه برگزار می‌گردید، پس از دو هفته استاد عرفانی به طرف بامیان رفت، بعد از سه ماه بار دیگر به نجف برگشت(شیوا، پیشین). عرفانی خود نیز در مصاحبه‌ای از دیدار خود در سال 1356 با صادقی پروانی، سید میراحمد عالم، محمداسماعیل مبلغ و عزیزالله شفق یاد نموده است (عرفانی، پیشین: 61).
فصل سوم: دوران جهاد و تشکیل سازمان نصر
1-3. تشکیل سازمان نصر
پس از وقوع کودتای هفت ثور سال 1357 و حاکم شدن احزاب کمونیستی در افغانستان، مقطع مهم و حساس از تاریخ افغانستان معاصر آغاز گردید، حرکت در جهت تغییر وضعیت موجود از سوی شخصیت‌ها و چهره‌های دینی و سیاسی آغاز گردید، عرفانی نیز به عنوان یکی از پیشتازان انقلاب به ایفای نقش در جهت مبارزه با دولت ضد دینی پرداخت. او در زمان وقوع کودتای هفت ثور در نجف بسر می‌برد، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن / دلو 1357 همراه با جمعی از یاران خود مانند سید حسین حسینی و عبدالحسین اخلاقی به ایران عزیمت کرد.
عرفانی پس از هجرت به قم، فعالیت مبارزاتی خود را آغاز کرد. همفکران و همرزمان قدیمی‌‌ او در داخل کشور خادم‌حسین ناطقی، یوسف واعظی، شهید [ضامن‌علی] واحدی، عبدالعلی مزاری و میرحسین صادقی توسط حکومت کمونیستی در افغانستان تحت تعقیب قرار گرفته و از کشور خارج شدند، مزاری و واحدی توانستند خود را به ایران برسانند و بقیه در پاکستان بودند. در ایران تب و تاب فعالیت‌‌های سیاسی در میان طلاب و علمای افغانستانی به شدت داغ بود. مبارزه چهره عریانی به خود گرفته، شرایط سیاسی و اجتماعی آمادگی پذیرش یک قیام فراگیر سیاسی و مسلّحانه را داشت. اما رهبری و هدایت این مبارزه نیازمند تشکیلات سیاسی بود تا بتواند قیام مرد‌‌می‌‌ را به شکل سازماندهی شده رهبری کند. درک و دریافت چنین ضرورتی عرفانی و یاران او را به تأسیس و تشکیل «سازمان نصر افغانستان» سوق داد.
عرفانی از بنیان‌گذاران اصلی و اولیه سازمان نصر، نحوه تشکیل سازمان نصر را این گونه روایت می‌کند: شهید[سید حسین] حسینی، شهید [ضامن‌علی] واحدی، عبدالعلی مزاری، اکبر مهدوی سنگ‌تخت و بنده سازمان نصر را اعلام نمودیم، بقیه برادران هنوز نرسیده‌ بودند. عرفانی اظهار می‌دارد: قبل از تشکیل سازمان نصر، طلاب علوم دینی تحت عنوان «حزب حسینی» و «روحانیت مبارز» در کابل، نجف و سوریه فعالیت داشتند. اما این بار به منظور ایجاد یک تشکل فراگیر نسبت به همه اقشار با ابعاد مبارزه نظامی، فرهنگی و سیاسی به شور نشستیم، پس از تبادل نظر با الهام از آیه مبارکه «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ» ﴿حج: 39﴾ نام «نصر» را برای تشکیلات انتخاب نمودیم. در اولین اعلامیه اعلام موجودیت گروه «نصر» با تکیه بر همین آیه، اهداف حرکت‌مان را مشخص نمودیم. پس از صدور اعلامیه و تشکیل گروه نصر، موضوع را به تما‌‌می ‌‌‌یاران و برادران همرزم و ‌‌قدیمی‌‌مان در خارج و داخل کشور اعلام نمودیم. به دنبال اعلام گروه نصر مذاکرات با گروه مستضعفین به رهبری محمد ناطقی، امان‌الله موحدی، حسین صابری، سید عبدالحمید سجادی، علی‌اکبر مهدوی، عبدالهادی رضایی جهت پیوستن آنان آغاز گردید. سر انجام پس از گذشت چند ماه از تشکیل سازمان نصر، گروه مستضعفین با پذیرش این پیشنهاد که نشریه نصر به نام «پیام مستضعفین» باشد به سازمان نصر پیوستند(عرفانی، 1368: 62).
محمد ناطقی از بنیان‌گذاران سازمان نصر، روند تشکیل سازمان را قدری متفاوت با روایت استاد عرفانی شرح می‌دهد. طبق روایت وی در تابستان 1358 دو گروه از نصر و مستضعفین برای اتحاد معرفی شدند، از مستضعفین رضایی شیخمیران، اصغر مهدوی، محمد ناطقی، سید عبدالحمید سجادی و حسین صابری، از گروه نصر قربانعلی عرفانی، خادم‌حسین ناطقی شفایی، سید حسین حسینی دره‌صوفی و میرحسین صادقی. مزاری در تشکیل هیچ‌کدام نقش نداشت، گرداننده اصلی نشست بود، جلسات در قم برگزار گردید. روی اعضای مرکزی و معیار گزینش بحث و تبادل نظر صورت گرفت، در نهایت با نظرداشت ولایات افغانستان: قربانعلی‌عرفانی و محمد ناطقی از بامیان، خادم‌حسین ناطقی و یوسف واعظی از ارزگان، محمدکریم خلیلی و عزیزالله شفق از میدان وردک، عبدالعلی مزاری و سید حسین حسینی از شمال و میرحسین صادقی از پروان و سید عباس حکیمی از غزنی به عنوان اعضای شورای مرکزی و شورای رهبری انتخاب گردیدند. نام گروه «سازمان نصر» و نام ارگان نشراتی آن «پیام مستضعفین» مقرر گردید(ناطقی، 1396، ج1: 197-198).
شیوا روایت جزئی‌تری دارد و می‌گوید: سازمان نصر محصول تلاقی سه گروه بود: مجموعه شباب الهزاره که استاد عرفانی رهبری آن را به عهده داشت، مجموعه کابل که میرحسین صادقی از آن نمایندگی می‌کرد و مجموعه قم. پس از تشکیل سازمان نصر مجموعه مشهد به رهبری محمد ناطقی به آن ملحق گردید(شیوا، 1398).
به هر روی به اعتراف بسیاری از آگا‌هان سیاسی و نیز کارکرد‌ احزاب سیاسی در افغانستان، در میان سازمان‌‌ها و تشکل‌‌های مختلف سیاسی و نظامی‌که پس از انقلاب در داخل و خارج کشور شکل گرفت، سازمان نصر افغانستان منظم‌ترین و کارآمدترین تشکل و سازمان به شمار می‌رفت. نظم و کارآمدی سازمان نصر به دلیل حضور چهره‌‌های مبارز و معتقد به اصول دینی و اهداف مکتبی سازمان نصر بود. سازمان نصر، برخلاف تشکل‌‌های سیاسی و نظامی ‌دیگر، دارای رهبری واحدی نبود و توسط شورای مرکزی اداره و هدایت می‌شد، اما تا آخر کمترین اختلاف در میان اعضای شورای مرکزی و نیرو‌های مؤثر این سازمان مشاهده نشد و تا زمان تشکیل حزب وحدت این سازمان هم‌چنان پویا، پایدار و با اقتدار اهداف سیاسی و مبارزاتی خود را به پیش برد و نقش مهمی ‌در تحولات و دگرگونی‌های سیاسی داشت.
در این میان، عرفانی به عنوان چهرۀ متعهد و به عنوان یکی از رهبران و بنیانگذاران اصلی سازمان نصر، همانگونه که در بنیان‌گذاری آن سازمان نقش بنیادین داشت، در سازماندهی، توسعه و پیشبرد اهداف این تشکیلات سهم و نقش بزرگ و تعیین کننده‌ای داشته است. به ویژه حضور سازمان نصر در ولایت بامیان، نتیجۀ تلاش‌‌های صادقانه‌ی شخص عرفانی است.
2-3. جایگاه و فعالیت‌های استاد عرفانی در سازمان نصر
در مجموعه شورای رهبری سازمان نصر چهار شخصیت برجسته‌تر بود: عرفانی،‌ مزاری، صادقی و شفق. هرکدام ویژگی‌ها و توانایی‌های خاص خود را داشتند. عرفانی چهره‌ای علمی، انقلابی، فرهنگی، نویسنده و اهل قلم و سخنران توانا بود، بسیاری از خطبه‌های نهج البلاغه را از حفظ داشت و در سخنرانی خود از آن بهره‌ می‌گرفت و بر مبانی اعتقادی و اخلاقی مسلط بود. از نظر علمی در مجموعه سازمان نصر در رتبه اول قرار داشت، کتاب امر به معروف او در سازمان ‌پیشینه نداشت و عرفانی تنها مؤلف بود. به لحاظ کارکردی و عمل‌گرایی مزاری نقش برجسته داشت. صادقی پروانی شخصیت متنفذ و مردمی و شناخته شده بود. شفق نیز سخنور قهار و توانمندی بود که در جذب افراد و بسیج نیرو می‌توانست نقش مؤثر ایفا کند.
به لحاظ مواضع در درون سازمان نصر دو طیف فکر عمده وجود داشت: طرفداران خط امام خمینی و لیبرال‌ها، این دو گروه در مسایل مختلف سیاسی و مدیریتی سازمان نصر با همدیگر اختلاف نظر داشتند، استاد عرفانی به جهت تأثر از امام خمینی در نجف در مجموعه طرفداران خط امامی قرار داشت.
جایگاه و مسؤولیت‌های عرفانی در سازمان نصر را می‌توان به صورت زیر برشمرد:
1. ایفای نقش کلیدی در تأسیس سازمان؛
2. عضویت در شورای رهبری سازمان نصر؛
3. ایفای نقش عمده در مدیریت سازمان نصر در داخل و خارج از کشور؛
4. مسؤول ولسوالی‌های چهارگانه یکاولنگ، پنجاب، ورس و لعل و سرجنگل؛ طبق مسؤولیت بندی صورت گرفته در درون سازمان نصر برای مناطق مختلف، استاد عرفانی به عنوان مسؤول مذکور بود.
5. مدیر مسؤول ارگان نشراتی سازمان نصر بنام «پیام مستضعفین» از ابتدا تا سال 1360؛
6. مسؤول دفتر سازمان در قم از سال 1363 تا 1365؛
7. عضو شورای نظارت بر مدارس افغانستان در سطح بامیان و غور(شیوا، 1398).
3-3. مسافرت‌ها به داخل کشور
عرفانی پس از تأسیس سازمان نصر برای پیگیری اهداف سازمان و تحقق آرمان جهاد و انقلاب و نیز هدایت امور سیاسی و نظامی و اطلاع از جبهه‌ها و سنگرها بارها به داخل کشور سفر نمود، هر بار سفر وی دستاوردی داشت. به طور مشخص در این دوره سه بار به داخل افغانستان رفت.
بار اول در سال 1360ه‌ش همراه با حسین صابری و سید عبد الحمید سجادی به داخل کشور سفر نمود، اولین پایگاه سازمان نصر را در منطقه «فولادی» بامیان به نام «گروپ توحید» به وجود آورد و مسؤولان آن را از مرکز بامیان، یکاولنگ، ورس و پنجاب انتخاب کرد. سر انجام مورد تعقیب نیروهای شورای اتفاق قرار گرفت، منطقه را به مقصد ایران ترک کرد.
بار دوم در سال 1361 همراه با سید حسین حسینی دره‌صوفی و میرحسین صادقی به عنوان اعضای شورای نظارت بر مدارس دینی افغانستان به داخل کشور سفر کرد، در این سفر از جبهات و سنگرهای مجاهدین نیز بازدید نمود.
سفر سوم در سال 1365 همراه با عبدالعلی مزاری و محمد ناطقی صورت گرفت، عرفانی و همراهان وی از غرب کشور وارد افغانستان شده، با پای پیاده مسیر بسیار طولانی و پر خطر را در طی چهل روز پیموده تا به مناطق شیعه نشین مرکزی رسیدند. در حقیقت این بار به خاطر هراس از سید مهدی هاشمی ایران را ترک کردند. شیوا مسؤول سازمان نصر در پنجاب می‌گوید:
زمستان سال 65 وقتی مهدی هاشمی در ایران محکوم به اعدام گردید شهید مزاری در پایگاه حضور داشت نفس راحتی کشید و گفت: خدایا شکر از شر سید مهدی راحت شدیم و گفت آدم بسیار خطرناک بود و برنامه‌های خطرناک داشت(شیوا، 1398). عرفانی در این سفر به مدت سه سال در داخل کشور باقی ماند و در طی آن کارهای زیاد انجام گرفت و تحولات زیادی رخ داد،که به صورت فهرست‌وار می‌توان به آنها اشاره نمود:
1ـ جلوگیری از تشنج‌‌ها و درگیر‌‌های داخلی در بامیان، پنجاب و ارزگان(دایکندی)؛
2ـ تشکیل کنگره سراسری مجاهدین در 21 سرطان 1367 در ولایت بامیان ـ مرکز ولسوالی پنجاب؛
3ـ گردهمایی وحدت بین سازمان نصر و پاسداران ‌‌جهاد در مرکز ولسوالی لعل و امضای منشور وحدت؛
4ـ گردهمایی وحدت گروه‌‌های شیعه در 20 سنبله 1367 در حصه اول بهسود ولایت میدان و امضای اتحاد بین سازمان نصر، پاسداران ‌‌جهاد و سازمان نیروی اسلا‌‌می‌‌ و نیروی صلح؛
5ـ گردهمایی گروه‌های شیعی در 5 قوس 1367 در مرکز ولسوالی جاغوری، سنگ ماشه ولایت غزنی، و امضای اتحاد بین شش گروه (سازمان نصر، پاسداران ‌‌جهاد، نیروی اسلامی، جبهه متحد انقلاب اسلامی، نهضت اسلا‌‌می‌‌ و دعوت اسلامی) در تاریخ 12 قوس 1367؛
6. آزادسازی بامیان در سنبلۀ 1367(عرفانی، پیشین: 63- 64).
فصل چهارم: تشکیل حزب وحدت
1-4. زمینه‌های تشکیل حزب وحدت
با کودتای هفت ثور سال 1357 انقلاب اسلامی‌ در افغانستان آغاز شد، با قیام و خیزش عمومی ، مناطق مرکزی زودتر از آن‌چه انتظار می‌رفت از اشغال نیرو‌های دولتی آزاد گردید. اما آزادی مناطق، تشکیل احزاب سیاسی و استقرار نیرو‌های مسلح در مناطق مختلف از یک‌سو، بی‌تجربگی هزاره‌ها در سیاست و امور نظامی ‌و اداری از سوی دیگر، موجب گردید این نیرو‌ها در بسیاری از مناطق رو در روی هم قرار گرفته و آتش جنگ‌ داخلی شعله‌ور گردد. البته درگیری‌‌های داخلی، اختصاص به گروه‌‌های شیعی نداشت، در میان گروه‌‌ها و احزاب اهل سنت نیز درگیری‌‌های به مراتب خونین‌تری صورت گرفت. اما با طولانی شدن جنگ‌های داخلی میان فرماند‌هان و مجاهدین، نظم اجتماعی در هزارستان تقریبا برهم خورده و دامنۀ کشتار، خشونت و برادرکشی هر روز گسترش می‌یافت. از سوی دیگر ادامه آن چه بسا موجب حذف احزاب شیعی از معادلات سیاسی آینده در افغانستان می‌گردید. مشکلات موجود و نگرانی‌ها از آینده سیاسی هزاره‌ها در معادلات سیاسی افغانستان رهبران احزاب شیعی را در تأمل عمیق فروبرد که چه باید کرد. عرفانی چنین روایت می‌کند:
«در تاریخ 18/ 3/ 1367 اینجانب، حسین صابری، سید عبدالحمید سجادی از سازمان نصر و استاد محمد اکبری رهبر پاسداران جهاد در مرکز ولسوالی لعل و سرجنگل در باره اوضاع و حوادث ناگوار هزاره‌جات و پراکندگی‌ها و نیز در باره فعل و انفعالات سیاسی در سطح بین المللی در رابطه با حل سیاسی قضایای افغانستان و تشکیل دولت موقت از سوی احزاب مقیم پیشاور پاکستان به ریاست انجنیر احمدشاه احمدزی و نادیده گرفتن حق تشیع افغانستان صحبت کردیم. همه در اندیشۀ این‌که «چه بایدکرد تا از این پراکندگی‌‌ها ر‌هایی یابیم و از وضعیت تأسف‌بار موجود به وضع مطلوب برسیم». راه‌حل‌های گوناگون مطرح و طرح‌‌های متعدد ارائه گردید؛ در نهایت تصمیم سرنوشت‌سازی که نشأت گرفته از توجه و لطف و عنایت خداوند بود، در مغزمان جرقه زد. «تشکیل کنگرۀ سراسری مجاهدین مناطق مرکزی» یگانه راه‌حل مناسب به نظرمان آمد که در قدم اول از مسئولین و قوماندان‌‌های عالی‌رتبۀ سازمان نصر و پاسداران جهاد و شخصیت‌های سیاسی و ملی و موسفیدان و بزرگان قوم دعوت به عمل آید و در همان جلسۀ چهار نفری تصمیم گرفته شد که کنگره در تاریخ 21 سرطان 1367 در پنجاب برگزار گردد. نامه‌‌ها عنوانی مسئولین سازمان نصر و پاسداران جهاد در ولایت‌‌های ارزگان، میدان، پروان، بامیان، جوزجان(سمنگان)، درۀ‌صوف و بلخ و غزنی ارسال گردید و از آن‌‌ها دعوت به عمل آمد که در تاریخ تعیین شده خود را در مرکز ولسوالی پنجاب برسانند.» (عرفانی، 1372: 37 – 40).
طبق این روایت گام‌های اولیه برای تشکیل حزب وحدت به ابتکار عرفانی، اکبری و سجادی برداشته شد و امتداد یافت. اولین نقطه آغاز این تفکر به یک تصمیم ناگهانی در نشست جلسه لعل صورت گرفت. اما روایت دیگر آن است که تصمیم اولیه جهت وحدت در سال‌های 1365 تا 1366 در پنجاب گرفته شد، چرا که در دو سال متوالی رهبران برجسته سازمان مانند عرفانی و مزاری و نیز اکبری از پاسداران جهاد در پنجاب حضور داشتند، چرا که پنجاب به عنوان نقطه امن برای همه محسوب می‌گردید. تصمیمات اولیه در مورد وحدت احزاب شیعی در این جلسات طولانی گرفته شد(آروین، 1396: 160). شاید بتوان گفت این دو روایت ناظر به دو موضوع است. روایت آروین ناظر به تأملات اعضای برجسته احزاب جهادی سازمان و پاسداران در باره وحدت و جلوگیری از جنگ و خونریزی‌های داخلی است. مدت طولانی دغدغه مسؤولان ارشد بوده است. اما روایت عرفانی ناظر به برگزاری نشست با عنوان کنگره است. این ایده در نشست لعل رخ داده است.
2-4. گام‌های آغازین برای تشکیل حزب وحدت
پس از طرح برگزاری کنگره سراسری مجاهدین در نشست قربانعلی عرفانی، محمد اکبری، سید عبدالحمید سجادی و حسین صابری در لعل، گام‌های آغازین جهت وحدت احزاب شیعی و ختم جنگ برداشته شد. در تاریخ 21/ 4/ 1367 اولین کنگره با حضور مسئولین و فرماند‌هان سازمان نصر و پاسداران جهاد، از ولایات مختلف در مرکز ولسوالی پنجاب، برگزار گردید. این گردهمایی 16/ 6/ 1367 در ولسوالی لعل ولایت غور برگزار شد و «منشور وحدت» به امضای مسئولین پاسداران جهاد اسلامی ‌و سازمان نصر افغانستان رسید. اجلاس سوم در سطح وسیع‌تر با حضور نمایندگان احزاب نیروی اسلامی، نهضت اسلامی، حرکت اسلامی، سازمان نصر و پاسداران جهاد و نیروی صلح در 20/ 6/ 1367 در بهسود دایر گردید. چهارمین گردهمایی با حضور نمایندگان احزاب پیشین در سنگماشه مرکز ولسوالی جاغوری در تاریخ 9/9/1367 برگزار گردید، پیمان اتحاد میان نمایندگان پاسداران جهاد، سازمان نصر، نهضت اسلامی‌، جبهه متحد انقلاب اسلامی، دعوت اتحاد اسلامی‌، سازمان نیروی اسلامی به امضا رسید و اعضای شورای مرکزی به تعداد 36 نفر تعیین شده و مقر آن مرکز بامیان تعیین گردید. حرکت اسلامی نیز آمادگی خود را برای پیوست به وحدت اعلام نمود، نیز در این اجلاس تصمیم گرفته شد که با [سیدعلی] بهشتی رهبر شورای اتفاق مذاکره و گفتگو آغاز شود(عرفانی،1372: 37-108). در گام‌های اولیه و آغازین برای وحدت و اجلاس‌های چهارگانه اتحاد احزاب شیعی استاد عرفانی نقش مؤثری را به عنوان یکی از رهبران ایفا نمود.
3-4. پی‌گیری وحدت در خارج کشور
در اجلاس مسؤولان احزاب در سنگماشه جاغوری تصمیم گرفته شده نمایندۀ به خارج از کشور اعزام شود، تا پیام اتحاد را به مسئولین خارج، علما و طلاب افغانستان و مهاجرین برسانند و در راستای این اتحاد مسئولین محترم ‌در خارج از کشور، ائتلاف را به اتحاد تبدیل کنند. پس از مشورت عرفانی و علی‌جان زاهدی به حیث نماینده تعیین شدند. مسؤولین طی نامه‌ای به آنان صلاحیت عام و تام دادند تا در راستای اتحاد کامل نیرو‌های مؤمن و مبارز تلاش نمایند، از مسئولین خارج نیز خواسته شد در راه تحقق عملی اتحاد تلاش نمایند(عرفانی، 1372: 113ـ 115).
هم‌چنین مسئولین حاضر در اجلاس نامۀ عنوانی شورای ائتلاف نوشته و از آنان درخواست گردید با توجه به شرایط و تحولات سریع داخل کشور، ائتلاف دیگر کارساز نیست و ائتلاف باید به اتحاد کامل نیرو‌های شیعی تبدیل گردد. نیز نامۀ عنوانی آیت‌الله محسنی ارسال گردید و از ایشان جهت اتحاد دعوت به عمل آمد(پیشین: 116- 117). عرفانی برای انجام مأموریت در تاریخ 5/ 10/ 1367 وارد ایران شده(عرفانی، 1372: 134) و با همکاران خود مأموریت تحقق وحدت را آغاز نمودند و به طور مشخص چند کار عمده انجام گرفت:
الف.ابلاغ پیام وحدت به مهاجرین؛ عرفانی از طریق سخنرانی‌ها میان مهاجرین، گفتگوها و مصاحبه با مطبوعات ایران و مذاکرات با مسؤولین احزاب و شخصیت‌های علمی و سیاسی پیام اتحاد را به همه رسانید و ضرورت آن را خاطر نشان ساخت. متقابلا پیام‌ها و اطلاعیه‌هایی از سوی طلاب قم و مشهد در حمایت از وحدت سراسری احزاب نشر گردید.
ب. تشکیل «کمیسیون پی‌گیری اتحاد»؛ در پی‌ گفتگوها و مذاکرات عرفانی با مسؤولین گروه‌ها و شورای ائتلاف، سرانجام شورای ائتلاف نیز با تشکیل «کمیسیون پیگیری اتحاد» مرکب از اعضای احزابی که در داخل وحدت را پذیرفته‌ بودند، موافقت کرد و در این کمیسیون از هر حزب یک نفر نماینده در کمیسیون معرفی گردید.
ج) پیوستن حرکت اسلامی‌ و حزب‌الله به اتحاد؛ در تاریخ 11/ 10 / 67 حرکت اسلامی ‌نیز به اتحاد پیوست و مصطفوی با معرفی‌نامه این حزب وارد «کمیسیون پیگیری اتحاد» گردید. در جلسۀ 14/ 10/ 67 نه نفر از حرکت اسلامی‌ در شورای مرکزی اتحاد معرفی و منصوب گردید(عرفانی، 1372: 148). پس از پیوستن حرکت اسلامی، حزب‌الله افغانستان به عنوان یکی دیگر از جریان‌‌های انقلابی فعال در هرات به اتحاد پیوست، پس از گفت‌وگوها، در جلسۀ مورخه 28/ 10/ 1367 موافقت صورت گرفت چهار نفر از اعضای واجد شرایط این حزب در شورای مرکزی اتحاد آورده شود(پیشین، 150- 158).
د) تعهد آیت‌الله محسنی به پیوستن به اتحاد؛ در جریان مأموریت پی‌گیری وحدت در ایران، جلسه‌ای در ۲۹/ ۱۲/ ۱۳۶۷ از سوی علما در قم تشکیل گردید و در آن نشست آیت‌الله قربانعلی ‌محقق کابلی از پاسداران جهاد، آیت‌الله محمدآصف محسنی از حرکت اسلامی، علی افتخاری از نهضت اسلامی ‌و قربانعلی عرفانی از سازمان نصر و عصمت‌الله عرفانی از جبهه متحد انقلاب اسلامی‌حضور یافتند. پس از گفتگو و پرسش‌ پیرامون اتحاد در نهایت همگان تعهدشان را بر اتحاد اعلام نمودند و تعهدی به صورت مکتوب به قلم آیت‌الله محسنی نگارش یافت، متن این تعهد چنین است: «امید است اتحاد سراسری به ‌وجود بیاید و در فرض عدم امکان آن، اعضای حاضر در ‏جلسه، یعنی نهضت اسلامی، پاسداران جهاد اسلامی، سازمان نصر و حرکت اسلامی‌ حاضر به اتحاد هستیم و به آن تعهد ‏داریم». در ذیل این تعهدنامه امضای آصف محسنی، قربانعلی محقق، قربانعلی عرفانی، علی افتخاری، عصمت‌الله عرفانی قرار دارد، متن سند و دست خط اعضای حاضر در کتاب استاد عرفانی موجود است(عرفانی، 1372:۱۶۱- ۱۶۲).
هـ. مقابله با کارشکنی‌ها در برابر وحدت؛ در جریان پی‌گیری وحدت، عرفانی از کارشکنی‌‌های بعضی عناصر شورای ائتلاف خبر می‌دهد که به خاطر مصلحت شخصی، مصلحت جامعه خود را نادیده گرفته، در برابر اتحاد موضع گرفتند. به خصوص پس از ملاقات شورای ائتلاف با معاون وزیر خارجۀ شوروی، ورنتسوف و طرح شورای مشورتی که زمینۀ کار بیشتر و پر سروصداتر برای شورای ائتلاف پیدا شد. عرفانی با تلخی یادآوری می‌کند که در جلسه‌ای در دفتر شورای ائتلاف با حضور همۀ مسئولین احزاب یکی از برادران با کمال گستاخی گفت: «طرح اتحاد یک طرح انحرافی است، طرح اتحاد یک طرح استعماری است، استعمار عادت دارد اگر از جایی ضربه می‌خورد فورا جا عوض می‌کند. اکنون که شورای ائتلاف اسم و رسمی ‌پیدا کرده و دنیا رویش حساب می‌کند که بر مصلحت استعمار نیست، می‌بینم روش را عوض کرده و طرح اتحاد را ریخته است» بدین صورت فریاد وحدت داشت کم‌کم خفه می‌شد و شعاع وحدت‌طلبی کمرنگ می‌گردید و حتی از نظر تبلیغاتی، اتحاد نضج گرفته در داخل بایکوت می‌شد»(عرفانی، 1372: 165).
و. ارزیابی مأمورت به خارج؛ به رغم مشکلات پیش آمده در مسیر وحدت و مأموریت، عرفانی خود در ارزیابی نتایج سفرش به خارج می‌گوید: «علیرغم همه موانع، کارشکنی‌‌ها و جوسازی‌‌ها فکر می‌کنم 80% در مأموریتم موفق بودم. طرح وحدت در میان مهاجرین، علما و طلاب افغانستانی در حوزه‌‌ها با استقبال مواجه شد و اعلامیه‌‌های زیادی از سوی اقشار مختلف مردم ما منتشر گردید. مطرح نمودن اتحاد احزاب و گروه‌‌ها در رسانه‌‌های خبری جمهوری اسلامی‌ ایران اعم از رادیو و روزنامه، مذاکره و گفت‌وگو با مقامات بلندپایۀ ایران در رابطه با انقلاب افغانستان و روند اتحاد، تشکیل «کمیسیون پی‌گیری اتحاد»، آوردن حرکت اسلامی‌افغانستان در جرگۀ اتحاد و تعهد و امضای آقای آصف محسنی در رابطه با وحدت گروه‌‌ها و…موفقیت‌‌های بزرگی بود که در خلال اقامتم در ایران به دست آوردم»(پیشین:177).
4-4. تشکیل حزب وحدت و بازگشت به بامیان
سرانجام در حالی‌که عرفانی در خارج پیگیر اتحاد احزاب بود، در داخل با پایان یافتن زمستان سرد و برف‌گیر هزارجات، روند شکل‌گیری اتحاد شتاب بیشتری یافت و مسئولین و فرماند‌هان برای تحقق اتحاد کامل، اولین گردهمایی عمومی‌ خود را در 25/ 4/ 1368 در مرکز بامیان دایر نمودند. این گردهمایی به مدت 7 روز به طول انجامید. اعضای شرکت‌کننده پس از شانزده دور جلسه جدی و پشت سرهم تصمیم نهایی را مبنی بر اتحاد همه گروه‌ها اتخاذ نمودند و قطعنامۀ به عنوان میثاق وحدت در 20 ماده تدوین شده و در طی مراسم باشکوهی در مرقد میر سیدعلی یخسوز میثاق به امضا رسید و همگان سوگند وفاداری یاد کردند»(عرفانی، 1372: 170). بدین ترتیب تلاش‌‌های پیگیر عرفانی و سایر دلسوزان وحدت جامعه شیعی، پس از یک‌سال نتیجه داد، احزاب جهادی سابق منحل شده و حزب وحدت اسلامی ‌افغانستان تشکیل گردید. مدتی بعد شورای اتفاق اسلامی‌ نیز به حزب وحدت پیوست؛ اما حرکت اسلامی ‌به رهبری محسنی با تعیین شرط و شروطی، از وحدت خارج و میثاق وحدت را که نمایندگان حرکت اسلامی ‌امضا کرده بودند نادیده گرفت(عرفانی، 1372: 172)، با آن که آقای محسنی شخصا و کبتاً با قلم خود تعهد داده بود که به وحدت وفادار می‌ماند.
عرفانی پس از نزدیک به یکسال تلاش و گفتگو و مذاکره با سران احزاب و مقامات جمهوری اسلا‌‌می‌‌، سرانجام در 5/8/68 به بامیان بر گشت تا در نهایی کردن روند اتحاد جامه عمل بپوشاند. این بار وی زمانی وارد بامیان گردید که وحدت سراسری در هزارجات تحقق یافته بود، مرکزیت حزب وحدت با قدرت و توان در مرکز بامیان حضور داشت، تمامی دستورات حزب وحدت به دیگر ولایات و ولسوالی‌ها از آنجا صادر می‌گردید(پیشین، 179).
5-4. تلاش برای تحکیم پایه‌‌های وحدت در داخل
پس از از بازگشت عرفانی به داخل کشور بار دیگر برای تحکیم پایه‌‌های وحدت تلاش کرده و مأموریت‌های دیگری را به به عهده گرفت. صادقی نیلی از آمدن به بامیان خود داری نموده و این مسأله باعث سوء تفاهم و تحلیل‌‌های خلاف واقع گردیده بود. شورای مرکزی پس از بررسی عرفانی، محمد اکبری و سید هادی بلخی را موظف نمودند که به ارزگان رفته تا وی را به مرکز بامیان بیاورند. این سفر در تاریخ 10/ 9/ 1368 صورت گرفت، پس از مذاکرات و گفتگوی هیأت با صادقی نیلی، وی پذیرفت که در فرصت مناسب در مرکز بامیان حضور یابد.
صادقی نیلی طبق وعده خود در تاریخ 11/ 10/ 1368 وارد یکاولنگ شده و از سوی مسؤولان یکاولنگ مردم استقبال قرار گرفته و در جمع مردم یکاولنگ سخنرانی نمود. پس از دو روز توقف همراه با اکبری و عرفانی در تاریخ 11/ 10/ 1368 وارد بامیان گردید، حضور صادقی و [خادم حسین] ناطقی دایکندی در شورای مرکزی حزب وحدت موفقیتی بزرگ برای حزب وحدت به شمار می‌رفت(عرفانی، 1372: 180- 189).
6-4. تصدی مسئولیت کمیتۀ روابط عمومی‌حزب وحدت
در اواخر برج جدی سال 1368 آیین‌نامه‌‌ها و اساسنامۀ حزب وحدت به تصویب شورای مرکزی رسید و در تعیینات موقت کمیته‌‌های حزب وحدت، عرفانی به عنوان مسئول کمیتۀ روابط عمومی‌حزب تعیین گردید(عرفانی، 1372: 190).
7-4. برگزاری کنگره دوم حزب وحدت در بامیان
پس از گذشت دو سال از تأسیس حزب وحدت، حزب به عنوان یک جریان سیاسی قدرتمند در داخل و خارج کشور شناخته شده و جایگاه خویش را تثبیت نموده بود و دستاورد‌های ملموس و محسوس داشت؛ از جمله تأمین امنیت سراسری مناطق آزاد شده و تحت کنترل حزب وحدت اسلامی، ختم کامل خصومت‌‌های داخلی، ایجاد آشتی بین گروه‌‌های درگیر جنگ اهل سنت، حل مخاصمات طائفوی در مناطق غزنی و ارزگان، تشکیل هفده فرقۀ نظامی، تشکیل شورا‌های ولایتی و حوزات ذی‌ربط، تأسیس صد‌ها باب مرکز علوم جدید در کشور، افتتاح نمایندگی‌‌های حزب وحدت در ایران، پاکستان، آلمان، اتریش و دانمارک و انجام عملیات‌‌های نظامی‌علیه دولت کمونیستی در ولایات مختلف و… از دستاوردهای آن بود.
طبق آیین‌نامه حزب وحدت، دومین کنگرۀ حزب با حضور 311 تن از شخصیت‌‌های سیاسی، اجتماعی و مذهبی، از تاریخ 2/6/ 1370 تا 8/6/ 1370 در بامیان، برگزار گردید. در این کنگره عبدالعلی مزاری به عنوان دبیر کل حزب وحدت اسلامی انتخاب شد(پیشین، 265).
عرفانی که در تمام مراحل شکل‌گیری وحدت تا برداشتن موانع، نقش برجسته و تعیین کننده‌ای داشت. به دلیل داشتن وجهه علمی‌‌‌ و فرهنگی از شخصیت قابل احترا‌‌می ‌در میان گروه‌‌ها و شخصیت‌ها برخوردار بود، این بار در تعیین جدید به عنوان مسؤول مالی در نمایندگی تهران انتخاب گردید؛ اما عرفانی این مسؤولیت را نپذیرفت(شیوا، پیشین).
8-4. ایفای نقش در مقاومت غرب کابل
در بهار سال 1371 تحوّل عظیم و بنیادی در کشور صورت گرفت، دولت طرفدار کمونیسم سرنگون شد، مجاهدین پیروزمندانه وارد کابل پایتخت کشور شدند. حکومت مجاهدین در غیاب جامعۀ هزاره در پاکستان تشکیل شده و قدرت را در کابل تحویل گرفت. حزب وحدت اسلامی‌ افغانستان به عنوان یک جریان قدرتمند با حضور چشم‌گیر خود در کابل و با درایت و هدایت رهبری شهید مزاری نقش عمد‌ه‌ای را در تحولات و معادلات سیاسی و نظامی ‌کشور بازی ‌‌می‌نمود. در این شرایط عرفانی و تعدادی از شخصیت‌‌های ‌‌جهادی دیگر بلادرنگ خود را به کابل رسانیدند تا رهبری حزب را در راه رسیدن به آرمان‌‌های مقدس حزب وحدت و مقاومت در برابر اندیشۀ انحصارطلبی، یاری رسانند.
عرفانی به عنوان مشاور و یار مورد اعتماد در کنار شهید مزاری قرار گرفت، در تمام زمینه‌‌‌ها و مسائل ایشان را یاری ‌‌می‌‌رساند، مأموریت‌‌های متعدد از طرف حزب وحدت به ایشان محول شده تا با سران احزاب و گروه‌‌ها به عنوان عضو برجستۀ حزب و سیاست مدار ورزیده و هوشمند وارد مذاکره شده از حیثیت دینی و ملی مردم خود دفاع نماید یکی از مأموریت‌‌ها شرکت در شورای حل و عقد دولت ربّانی بود که به عنوان نمایندۀ حزب وحدت خواسته‌‌‌ها و دیدگاه‌‌های مسؤولین و رهبری این حزب را با کمال قاطعیت در این مجلس مطرح ‌‌‌کند.
در انتخابات 1373 حزب وحدت در کابل در کنار شهید مزاری قرار گرفت، در عین حال تلاش کرد استاد اکبری را از کاندیدا شدن در برابر شهید مزاری منصرف نماید. اما با اصرار اکبری بر رفتن به سمت رأی‌گیری این تلاش‌ها بی‌نتیجه ماند.
سرانجام عرفانی در اواخر عمر رهبر شهید جهت انجام مأموریتی به خارج سفر کرد، در ایران نیز همراه با جمع دیگر از اعضای شورای مرکزی مانند شیخ زاده غزنوی، یوسف واعظی، سرور دانش، محمد فیاض ارزگانی، رمضانعلی محقق افشار، حیدر محقق ورسی و شفایی اقدام به تشکیل شورای مصلحین نمودند تا انشقاق پیش آمده در حزب را دوباره ترمیم نمایند. این تلاش‌ها دو سه ماه ادامه یافت. اما در این اثنا حوادث دردناک و تأسف بار غرب کابل اتفاق افتاد، در این حادثه حزب وحدت تمام موقعیّت و مراکزش را از دست ‌‌داد، شهید مزاری به دست گروه طالبان، اسیر، سپس به شهادت رسید و قدرت و عظمت مردم ما در کابل از بین ‌‌رفت و میلیون‌‌ها انسان مظلوم و ستمدیدۀ ما داغدار شدند.
به طور مشخص استاد عرفانی در کابل مسؤولیت‌ها و فعالیت‌های زیر را داشت:
1. عضو شورای تصمیم‌گیری حزب وحدت از ابتدا تا زمان ورود شورای مرکزی به کابل؛
2. مسؤول کمیته اطلاعات حزب وحدت از ابتدا تا نیمه‌های سال 1372؛
3. مسؤول کمیته روابط حزب وحدت تا پاییز سال 72 که شورای مرکزی به کابل منتقل گردید.
4. مسؤول و عضو هیأت مذاکرات صلح با دولت ربانی در دوران مقاومت غرب کابل در مراحل مختلف (شیوا، 1398)؛
9-4. دوره مقاومت بامیان
پس از سقوط مرکز حزب وحدت در کابل و شهادت مظلومانۀ شهید مزاری وضعیت غم انگیزی بر حزب و مردم حاکم گردید، جبهه‌ای عدالت‌خواهی که با پرچمداری شهید مزاری در کابل برافراشته شده بود با سقوط علمدار آن از هم پاشید. عرفانی وقتی از اسارت شهید مزاری اطلاع یافت به عنوان همرزم قدیمی او، تلاش‌ها و رایزنی‌هایی را برای رهایی ایشان آغاز کرد، اما تلاش‌ها به سرانجام نرسید و استاد مزاری به شهادت رسید.
عرفانی و دیگر اعضای حزب در حدود 70 نفر برای وداع با رهبر شهید از ایران عازم مزار شریف شدند. مزار در آن روز سراسر غوغا بود و هر طرف پرچم سیاه برافراشته شده و عاشورا برپا بود، [محمد] کریم خلیلی، میرحسین صادقی پروانی و جمعی از قواماندانان از پاکستان آمده بودند. پیکر شهید مزاری از یکاولنگ با هلیکوپتر به مزار شریف انتقال یافت، همراهان و همرزمان شهید مزاری برای آخرین بار با پیکر رهبر فقید حزب وداع نمودند، پیکر او در میان غم و اندوه هزاران هوادار در مزار شریف آرمید.
پس از دفن پیکر رهبر فقید حزب، جلسۀ شورای مرکزی برگزار شد و روی مسألۀ رهبری حزب وحدت بحث و تبادل نظر صورت گرفت، یکی از کاندیداها برای جانشینی مزاری، عرفانی بود. پس از گفتگو و رایزنی به خصوص تلاش محمد محقق این گونه مقرر گردید: تا زمان برگزاری کنگره حزب وحدت محمدکریم خلیلی به عنوان دبیر کل، قربانعلی عرفانی به عنوان معاون اول و اسحاق محقق ورسی به عنوان معاون دوم ایفای وظیفه نمایند. پس از تعیین شدن مسؤولان حزب، کاروان حزب وحدت عازم یکاولنگ شدند تا بار دیگر حزب را احیا نمایند، وارثان شهید مزاری در میان اشک و شور مردم وارد یکاولنگ شده و مورد استقبال قرار گرفت. سپس حزب وحدت به بامیان انتقال یافت و از سال 1374 تا 1377 دوران اقتدار و شکوه خود را به نمایش گذاشت. با هجوم طالبان به مزار سپس به بامیان حزب بار دیگر شکست سنگینی را تجربه نمود، استاد عرفانی در تمام این مدت در کنار استاد خلیلی به ایفای نقش پرداخت(شیوا،‌ پیشین).
10- 4. نقش و مواضع استاد در بامیان
پس از استقرار حزب وحدت در یکاولنگ به دنبال آن در بامیان، در ماه ثور سال ۱۳۷۴ تعرض دولت ربانی آغاز گردید، نیروهای حزب در برابر حملات دولت نتوانست تاب بیاورد، در ماه جوزای سال ۱۳۷۴ مرکز حزب در بامیان سقوط کرده و نیروهای حزب به یکاولنگ عقب نشینی کرد و حزب بار دیگر در معرض نابودی کامل قرار گرفت. در این مرحله نقش نیروهای نظامی یکاولنگ در جلوگیری از شکست حزب وحدت و پیشروی نیروهای شورای نظار به سوی یکاولنگ و بازپس‌گیری بامیان برجسته بود. استاد عرفانی به دلیل آشنایی بیشتر با مسؤولان و نیروهای نظامی یکاولنگ در تجهیز و تشویق آنان برای رفتن به جبهات نقش مؤثری ایفا کرد. بازپس‌گیری بامیان احیای مجدد حزب را به دنبال داشت، بار دیگر حزب وحدت به عنوان یک قدرت سیاسی- نظامی در قضایای افغانستان تبدیل گردید.
انتخاب سالانه دبیر کلی حزب وحدت فرارسید، عرفانی جزء اولین کسانی بود که تمدید دبیر کلی و رهبری خلیلی را پیشنهاد کرد. این پیشنهاد از سوی شورای مرکزی پذیرفته شده، بار دیگر خلیلی به عنوان دبیر کل و عرفانی به عنوان معاون اول حزب انتخاب گردید.
عرفانی در دوره اقتدار حزب وحدت در بامیان از سال 1374 تا 1377، سمت معاونت اول حزب را به عهده داشت، خلیلی هم‌چنان به عنوان دبیر کل حزب مسؤول اصلی هدایت حزب را به عهده داشت. عرفانی در کنار ایفای نقش معاونت حزب، در خلال سال‌های 1374- 1375 مسؤولیت کمیته امنیت و اطلاعات حزب وحدت اسلامی را به عهده داشت. امامت جمعه مرکز بامیان که نقش تعیین کننده در جهت تبیین مواضع حزب و توجیه نیروهای مردمی داشت، از خدمات شایسته او در این دوره به شمار می‌رود. پس از سقوط کابل توسط طالبان در ۵ میزان سال ۱۳۷۵ و رسیدن طالبان به مرزهای هزارستان و کشیده شدن دامنه جنگ در قلمرو حزب وحدت، عرفانی مسؤولیت هدایت و پشتیبانی جبهات سیاه‌خاک و دایمیرداد بهسود را به عهده گرفت. این سنگر تا زمان سقوط مرکز بامیان در ۲۲ سنبله ۱۳۷۷ برابر هجوم مداوم طالبان مقاومت کرد و محفوظ ماند.
عرفانی در مدت معاونت نسبت به پاره‌ای از رفتارها و عملکرد رهبری حزب و عدم پایبندی به چارچوب و اصول از پیش تعیین شده به صورت جدی منتقد بود(ناطقی، 1396: 589- 590). امید است که با چاپ خاطرات وی ابعاد بیشتری روشن گردد؛ در عین حال او مصالح مردم را بر مصالح شخصی خود مقدم داشته، در تمامی صحنه‌ها استاد خلیلی را یاری رسانیده، مشاور و همکار امین برای دبیر کل حزب وحدت اسلامی به شمار می‌رفت.
بر همین اساس پس از سقوط بامیان در سال 1377 و تسلط طالبان بر سراسر مناطق مرکزی و عزیمت رهبران حزب وحدت به ایران، جلسه اعضای شورای مرکزی در فضای یأس و ناامیدی و توأم با بدبینی نسبت به آینده حزب وحدت اسلامی، در تهران تشکیل گردید. دراین جلسه مشاجره‌های لفظی تندی میان اعضای شورای مرکزی در مورد علل و عوامل شکست حزب در بامیان صورت گرفت و از عملکرد رهبری حزب انتقادهای تند به عمل آمد، پرتنش ترین جلسه شورای مرکزی در تاریخ حزب رقم خورد، تعدادی از اعضای شورای مرکزی به صراحت اعلام داشتند که دیگر رهبری خلیلی را قبول ندارند. اما عرفانی، به رغم این‌که از عملکرد خلیلی و نحوۀ مدیریت ایشان نارضایتی داشت، از خلیلی حمایت کرد و سخن وی این بود که در این شرایط مصلحت ایجاب می‌کند که استاد خلیلی همچنان رهبری حزب را به عهده داشته باشد، اما اصلاحات در حزب به وجود بیاید(شیوا، پیشین، به نقل از مصطفی اعتمادی از اعضای شورای مرکزی).
البته ناطقی روایت دیگری دارد و می‌گوید: پس از شکست بامیان در جلسه اعضای حزب وحدت در تهران من استاد عرفانی را در مقابل استاد خلیلی کاندیدا کردم؛ اما نتیجه نداد و استاد عرفانی تنها شش رأی داشت. تعدادی از دوستان مرا به سخره گرفتند. من گفتم: حد اقل کاندیدای من در این جلسه 5-6 رأی داشت؛ اما وای از بی‌کسی استاد خلیلی که در کنگره بامیان تنها یک رأی داشت و آن هم رأی استاد حکیمی بود(ناطقی، 1396: 605).
11-4. مشارکت در دولت ربانی در تخار
طبق روایت شیوا در اجلاس شورای مرکزی که پس از سقوط بامیان در تهران تشکیل گردید، تصویب گردید عرفانی به عنوان نمایندۀ حزب وحدت اسلامی‌ در تخار و پنجشیر برود. محمد محقق به عنوان مسئول عمومی‌حزب وحدت به شمال رفته، جبهات درۀ‌صوف و بلخاب را فعال کند و از هر ولایت یک نفر همراه شود که از دایکندی امان‌‌الله موحدی، از لعل حسین صابری، از بامیان اسلم شیوا و [بازمحمد] جوهری تعیین شدند(شیوا، پیشین).
اما طبق روایت محمد ناطقی، از بین اعضای شورای مرکزی، عرفانی، محمد محقق و امان‌الله موحدی داوطلبانه اعلام آمادگی کردند که به داخل بروند. محقق به دره‌صوف رفته و جبهه مقاومت را علیه طالبان بازکرد، عرفانی در تخار رفته عضو شورای قیادی دولت اسلامی به ریاست برهان الدین ربانی ‌‌گردید و عده ای از طلاب مثل محمداسلم شیوا، محمد جواد اصغری، مهدی صداقت، محمدجواد محمدی ورسی را برای فعّال کردن جبهۀ مقاومت به یکاولنگ و بلخاب فرستاد. به دنبال آن‌‌ استاد خلیلی نیز به داخل رفته جبهۀ مقاومت را با همکاری مردم یکاولنگ فعّال ساخت(امینی، پیشین، به نقل از ناطقی).
عرفانی تا لحظۀ سقوط طالبان در کنار سایر رهبران جهادی و فرماند‌هان جبهه مقاومت در دولت ربانی در تخار حضور داشت و جبهات مناطق مرکزی را حمایت و پشتیبانی ‌نمود، تا این‌که حادثه یازده سپتامبر به وقوع پیوست و دنیا تصمیم گرفت طالبان نابود شود، با شکست طالبان بار دیگر مجاهدین حزب وحدت وارد کابل شدند، عرفانی به عنوان اولین مسؤول بلندپایۀ حزب وحدت از تالقان به کابل آمده و در کارتۀ سه در مقرّ سابق شهید مزاری مستقر شد.(امینی، پیشین).
در یک نگاه کلی، مسؤولیت‌‌های رسمی‌‌‌استاد عرفانی در حزب وحدت از بدو تشکیل آن در سال 1368 تا فروپاشی غرب کابل و بعد سقوط بامیان بدین قرار بوده است:
1. بنیان‌گذاری و پی‌گیری کنگره‌‌ها و گردهمایی وحدت در پنجاب، لعل، بهسود و جاغوری؛
2. مأموریت و مسئولیت پی‌گیری وحدت در خارج کشور؛
3. مسؤولیت کمیته روابط عمو‌‌می ‌‌از سال‌های 68 تا 69 در بامیان؛
4. مسئولیت مالی شورای نمایندگی حزب وحدت در تهران در سال 70 -71؛
5. مسؤولیت کمیته اطلاعات و امنیت حزب وحدت در کابل بین سال‌های 71 ـ 73؛
6. معاون اول حزب وحدت اسلامی‌افغانستان در دوارن مقاومت بامیان؛
7. مسئول کمیتۀ امنیت و اطلاعات حزب وحدت اسلامی‌در بامیان در سال‌های 74 و 75؛
8. امامت جمعۀ شهر بامیان بین سال‌های 1374 تا 1377؛
9. مسئولیت پشتیبانی جبهات سیاه‌خاک و دایمرداد بهسود در دوران تهاجم طالبان به بامیان؛
10. عضویت در شورای رهبری دولت اسلامی ‌افغانستان در تخار؛
11. مسئولیت مذاکرات در هیئت‌‌های صلح در داخل کشور؛
12. مشارکت در نشست‌‌های بین المللی در خارج کشور،‌ مانند ششمین کنفرانس سران کشور‌های اسلامی‌در سنگال در سال 1370.
فصل پنجم: دوران دموکراسی
عرفانی با شکست طالبان و آغاز دوران دموکراسی فعالیت‌ها و کارهای فرهنگی و سیاسی را پی‌گرفت. کارنامۀ ایشان را در عرصۀ تحوّلات سیاسی پساطالبان، ‌‌می‌‌شود در قالب عناوین ذیل خلاصه کرد:
1. تأسیس حزب وحدت اسلامی ‌ملت افغانستان؛
2. وزیر مشاور در امور اقوام و قبایل افغانستان در حکومت حامد کرزی؛
2. عضویّت در مجلس مشرانوجرگه از سال 1385 تا سال 1388؛
3. نمایندۀ مردم کابل در ولسی جرگه از سال 1389 تا لحظۀ وفات؛
4. عضویّت در لوی جرگۀ تصویب قانون اساسی؛ در این لوی‌جرگه استاد عرفانی از نظام صدارتی و استاد خلیلی از نظام ریاستی حمایت کردند و این تفاوت دیدگاه بین آنان بود.
5. تلاش پی‌گیر در جهت رسمیّت مذهب شیعه در قانون اساسی و نیز تصویب قانون احوال شخصیه؛
6. معاونت شورای علمای شیعۀ افغانستان؛
7. مشارکت فعال در تمامی‌انتخابات‌‌های ریاست جمهوری؛ استاد عرفانی در انتخاب سال 1383 از حامد کرزی و در انتخابات سال 1388 از دکتر عبدالله و تیم «تغییر و امید» حمایت کرد(شیوا، پیشین).
8. عضویّت در شورای اخوّت اسلامی؛
9ـ مخالفت با پیمان نظامی‌- امنیتی افغانستان و آمریکا.
در میان سایر فعالیت‌ها سه کار استاد جای بحث و بررسی دارد: تأسیس حزب وحدت ملت افغانستان، عضویت در شورای علمای امامیه و مخالفت با پیمان امنیتی افغانستان و آمریکا. به صورت مختصر به هر کدام پرداخته می‌شود.
1-5. تأسیس حزب وحدت ملت افغانستان
اتحاد و هماهنگی احزاب شیعی در سطح کل و وحدت و یکپارچگی حزب وحدت به رهبری شهید مزاری یک ضرورت عینی و ملموس است، با اختلاف و تشتت و عدم هماهنگی و تعدد احزاب شیعی بسیاری از اهداف اجتماعی، دینی و سیاسی دست یافتنی نیست؛ ازاین رو این پرسش مطرح گردد، چرا حزب وحدت به رهبری شهید مزاری با آغاز دوران دموکراسی چند پارچه گردید؟ عرفانی در این تعدد چه نقشی داشته و چرا برای وحدت مثل گذشته تلاش نکرد؟ در پاسخ می‌توان گفت:‌ زمینه‌های اختلاف میان رهبران حزب وحدت خلیلی، عرفانی و محقق از بامیان آغاز گردید، در تهران بروز یافت، اما طبق مصلحت سنجی‌ها از بحران جلوگیری گردید و تا حدودی حزب ترمیم شد. عرفانی به عنوان نماینده حزب وحدت به تخار رفت و عضو شورای قیادی گردید، محقق نیز به دره‌صوف رفت؛ اما اختلافات به صورت پنهان هم چنان باقی ماند. رنجش عرفانی زمانی از خلیلی جدی‌تر شد که بعد از حادثه 11 سپتامبر سید حسین انوری و مصطفی کاظمی با حمایت ربانی به اجلاس بن معرفی گردید، خلیلی از معرفی عرفانی به عنوان نماینده حزب وحدت امتناع کرد. عرفانی به خاطر حمایت از رهبری خلیلی در تهران انتظار داشت او به عنوان نماینده حزب در اجلاس بن شرکت کند، چنین انتظاری محقق نگردید. پس از حضور در کابل با وساطت کسانی چون شیوا رابطه میان خلیلی و عرفانی تا حدودی ترمیم گردید؛ اما روابط محقق و خلیلی هم‌چنان پرتنش بود(شیوا، پیشین).
اختلافات درون حزب موجب گردید محقق در صدد تأسیس حزب مستقل از خلیلی باشد، روی این جهت از عرفانی دعوت به عمل آورد تا حزب جدیدی را با همکاری همدیگر تشکیل داده، عرفانی به عنوان رهبر حزب و محقق به عنوان معاون و رییس کمیته سیاسی حزب باشد، همزمان در سه نوبت از سوی خلیلی سه نفر نزد عرفانی از او برای همکاری وبازسازی حزب دعوت نمودند. اما عرفانی هم‌چنان اصرار داشت حزب وحدت واحد با حضور محقق، خلیلی و عرفانی سازمان‌دهی مجدد شده و از انشعاب جلوگیری گردد. در نهایت در زمان سفر عرفانی به ایران، محقق «حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان» را تشکیل داده و در وزارت عدلیه ثبت نمود، به دنبال آن خلیلی نیز «حزب وحدت اسلامی افغانستان» را بدون بازسازی و حضور عرفانی در وزارت عدلیه ثبت کرد. در چنین شرایطی عرفانی پس از مشورت با دوستان و همکاران در سال 1382 «حزب وحدت ملت افغانستان» را در وزارت عدلیه ثبت کرد(شیوا، پیشین).
سکندر عباس‌زاده یکی از همرا‌هان عرفانی و سکرتر او در کابل، مسئول ثبت و راجیستر حزب وحدت اسلامی‌ ملت افغانستان، در مورد این‌که چرا استاد عرفانی حزب تشکیل دادند، می‌گوید:
«استاد عرفانی[در تشکیل حزب وحدت ملت افغانستان] پیشگام نشد، اول استاد خلیلی حزب وحدت اسلامی ‌راجستر نمود و بعد استاد محقق، هر دو از استاد عرفانی دعوت نمودند، اما استاد عرفانی حرفش این بود که ‌بعد از شهادت شهید مزاری چوکات حزب وحدت حفظ شود، وساطت و تلاش زیاد نمود، متاسفانه رنجش بین استاد خلیلی و استاد محقق منجر به انشعاب گردید یا بگویم که تشکیلات جداگانه ومستقل به وجود آوردند. بعد از آن تعدادی از شخصیت‌های سیاسی، فرهنگی و جهادی اعضای شورای مرکزی و دوست‌داران از استاد عرفانی درخواست نمودند که تشکیلات خود را راجستر نماید. استاد عرفانی خیلی علاقه‌مند نبود، اما اصرار شخصیت‌‌ها باعث شد ایشان «حزب وحدت اسلامی ‌ملت افغانستان» را ثبت و راجستر نماید. مسئولیت راجستر حزب به عهده اینجانب بود(عباس‌زاده، 20/12/ 1397، با قدری تلخیص).
البته استاد عرفانی در عین حال که در سال 1382 پس از استاد محقق و استاد خلیلی، حزب وحدت اسلامی‌ ملت افغانستان را ثبت کرد، اما هم‌چنان روابط و تعاملات نیک و همسویی خود را با استاد خلیلی و استاد محقق حفظ کرد. با بقیه احزاب و مجموعه‌های شیعی در مسایل کلان سیاسی و اجتماعی در سطح هزارستان و همسویی داشت. با جریانات مثل جمعیت اسلامی‌ و بخش از حزب اسلامی ‌نیز تعاملات خوبی داشت(شیوا، پیشین).
2-5. معاونت شورای علمای شیعۀ افغانستان
شورای علمای شیعه توسط آیت‌الله محمدآصف محسنی در افغانستان تشکیل شد، شخصیت‌های دینی، علما و طلاب از سراسر کشور با قطع نظر از گرایش‌های حزبی از شورای مذکور حمایت نموده و عضویت آن را پذیرفتند. عرفانی علی رغم این‌که از نظر سیاسی با گرایش سیاسی آیت‌الله محسنی هماهنگی نداشت، اما در این شورا حضور یافته و به عنوان معاون انتخاب گردید. استدلال عرفانی آن بود که حضور فرهنگی و نظامی ‌غرب، مجموعه نیرو‌های ارزشی را تهدید می‌کند، همسویی علما یک ضرورت است. از سوی دیگر دراین دوره علما از حکومت بیرون رانده شده بودند، این نادیده‌گیری سبب همسویی علما و تشکیل شورای علمای شیعه گردید(شیوا، 1398).
3-5. مخالفت با پیمان امنیتی افغانستان و آمریکا
افغانستان به دلیل جنگ ممتد و طولانی و تعرض برخی از کشورهای همسایه و جلوگیری از نفوذ طالبان و برقراری امنیت پایدار با کشور آمریکا پیمان نظامی- امینتی را امضا نمود تا جلو مداخلات کشورها گرفته شود و کشور به سوی ثبات گام بردارد. این ایده از سوی لوی‌جرگه افغانستان تأیید گردید. با توجه به جهات مذکور وقتی این پیمان در ولسی‌جرگه مورد بحث قرار گرفت، نمایندگان از آن استقبال نمودند و همه با بلند کردن کارت سبز به آن رأی مثبت دادند، در میان کارت‌های سبز تنها سه کارت قرمز بلند شد که یکی از آن‌ها به دست استاد عرفانی بود.
وقتی از عرفانی سؤال شد که چطور در بین آن همه نماینده شما سه نفر به مخالفت برخواستید و کارت قرمز را بلند کرده و خود را در برابر افکار عمومی‌قرار دادید، ایشان در جواب گفت: «نمایندگان محترم احساساتی و عجولانه عمل کردند، این پیمان نه برای ما امنیّت می‌آورد و نه مشکل از مشکلات افغانستان را حل می‌کند، آمریکایی‌ها به دنبال اهداف و منافع خودشان می‌باشند، و هرگز برای مردم ما دلسوزی نخواهند کرد، آمریکایی‌ها به دنبال ماندن در افغانستان هستند، و هر چه افغانستان ناامن باشد زمینۀ حضور نیرو‌های بیگانه در این کشور فراهم تر می‌شود» (امینی، پیشین).
فصل ششم: آثار و فعالیت‌‌های فرهنگی
عرفانی کنار فعالیت‌‌های سیاسی، به عنوان یک چهرۀ فرهنگی خدمات و فعالیت‌‌های علمی‌‌‌ـ فرهنگی زیادی را ‌‌به جامعه ارائه نموده، به طور فهرست وار در سه بخش دسته‌بندی نموده و نام ‌‌می‌‌بریم:
1-6. فعالیت‌‌های نشراتی و تبلیغاتی
1ـ همکاری با مجله پیام مستضعفین سازمان نصر و نوشتن مقالات متعدد در آن مجلّه و سایر نشریات؛
2ـ شرکت در سمینار‌‌های بین المللی در ایران و افغانستان؛
3- شرکت در کنفرانس سران کشور‌‌های اسلا‌‌می ‌‌در سنگال و در اختیار گرفتن کرسی افغانستان؛
4ـ تأسیس هفته نامه «میثاق وحدت»؛ این هفته‌نامه در قم آغاز به انتشار نمود و تا مدتی در افغانستان نیز دوام یافت؛
5ـ تأسیس ماهنامۀ منشور وحدت (ارگان نشراتی مؤسسۀ فرهنگی باقرالعلوم (ع))؛
6ـ انتقال لوازم فرهنگی و تبلیغاتی و نشراتی به داخل افغانستان؛ ایشان هر بار که به داخل افغانستان سفر کرده اند علاوه بر انتقال امکانات نظامی، بخش زیادی از محموله خود را به لوازم فرهنگی و نشراتی اختصاص ‌‌می‌‌داد.
7ـ برگزاری کلاس‌‌های آموزشی و تدریس موضوعات اعتقادی، اخلاقی، تاریخی و سیاسی برای مجاهدین و طلاّب در داخل؛
8 ـ یادداشت حوادث و تحوّلات مهم روزانه، یکی از کار‌‌های مهم عرفانی بود که سال‌های سال به آن اشتغال داشت، این حوادث تاریخی مستند رنج‌‌ها، خوشی‌‌‌ها، پیروزی‌‌ها، و شکست‌‌‌های مردم ماست که به دست استاد نوشته و ثبت شده است و در واقع گنجینه‌ی عظیمی ‌‌‌از خاطرات و تاریخ سیاسی مردم ماست. امید که وارثین استاد تمام آن نوشته‌‌‌ها را بدون فوت وقت و با کمال امانت، این آثار ارزشمند را چاپ، و در معرض استفادۀ عموم مردم قرار دهند؛ تا باشد که گوشه‌‌‌های پنهان تاریخ پیچیدۀ سیاسی دوران ‌‌جهاد و مقاومت ما را به نسل‌‌‌های بعدی آشکار سازد.
9. حضور در سنگر نماز جمعه در بامیان؛ استاد عرفانی در دوران مقاومت بامیان، علاوه بر این‌که مسئولیت خطیر معاونت حزب وحدت، و مدتی مسئول کمیتۀ اطلاعات و امنیت حزب وحدت را به عهده داشت، نقش عمد‌ه‌ای در سنگر مقدس «نماز عبادی سیاسی جمعه» بر عهده داشت. در هزاره‌جات آن زمان هیچ گونه رسانۀ تبلیغی وجود نداشت، یگانه مرکز تبلیغی و اطلاع رسانی از اوضاع کشور و ‌‌جهان، خطبه‌‌‌های عبادی سیاسی نماز جمعه بود که از جمله توسط استاد عرفانی اقامه ‌‌می‌‌شد.
عرفانی با خطبه‌‌‌های عالمانه اش، منبع تغذیه فکری تشنگان اخلاق و معارف اسلا‌‌می‌‌گردیده، حوادث و رویداد‌‌های سیاسی و نظا‌‌می ‌‌را به تحلیل ‌‌می‌‌گرفت، حقایق را برای مردم روشن ساخته به آنان امید و نوید پیروزی ‌‌می‌‌داد. هرگز یادمان نمی‌‌رود هنگا‌‌می‌‌که نیروی طالبان در کوتل شیبر رسیده بود، و پشت دروازه‌‌‌های هزاره‌جات صف آرایی داشتند، مردم ولایت بامیان دچار اضطراب و وحشت عجیبی شده بود! همه حیران و سرگردان بودند و منتظر بودند که حزب وحدت چه خواهد کرد؟ آیا ‌‌می‌‌جنگند و یا تسلیم ‌‌می‌‌شوند؟ عرفانی در خطبه‌های نماز جمعه اعلام داشت: «ما با طالبان ‌‌می‌‌جنگیم و مقابله ‌‌می‌‌کنیم اگر لازم باشد همه کفن ‌‌می‌‌پوشیم».
به دنبال این اعلام قاطعانه خود نیز در سنگر‌‌های مقاومت کوتل شیبر و شیخ‌علی حضور یافت، و این حضور موجب تقویت روحیۀ رزمندگان حزب وحدت ‌‌می‌‌شود و توان رز‌‌می ‌‌نیرو‌‌های نظا‌‌می‌‌را بالا ‌‌می‌‌برد و در مدت کوتاه‌تر از یک هفته «شیخ علی و شیبر» به عنوان سنگر‌‌های افتخار و عزت ما از وجود طالب نما‌‌ها پاکسازی ‌‌می‌‌شود؛ هر چند این مقاومت دیری نپایید و دژ مستحکم بامیان فرو ریخت. این امر علل و عوامل خود را داشت(امینی، پیشین).
2-6. تأسیس مراکز و مدارس علمیه
خدمات استاد عرفانی را در این عرصه را که ایشان به صورت مستقیم در تأسیس و فعالیت آن‌‌ها نقش داشته، می‌توان چنین بر شمرد:
1. زمینه‌سازی افتتاح مدرسۀ محمدیه زارین آیت‌الله رییس و تهیه امکانات مالی آن در زمان حاکمیّت سازمان نصر در یکاولنگ؛
2. افتتاح لیسۀ ده‌سرخ یکاولنگ در سال 1374، در حین شدت جنگ و تهاجم نیرو‌های احمدشاه مسعود به بامیان.
3. مدرسۀ علمیه باقر العلوم (ع) در قم؛ استاد عرفانی در سال‌ 1374 منزلی را در شهر قم اجاره کرد، تا طلاب بدون شهریه و بدون خوابگاه از آن استفاده کنند. طلاب زیادی از این منزل استفاده کردند. این روال تا هنوز ادامه دارد.
4. مدرسۀ علمیۀ باقرالعلوم (ع) در کابل؛ این مدرسه در منطقۀ چهار قلعه‌ چهاردهی واقع در سرک فیض محمد کاتب موقعیت دارد، زمین آن در زمان مقاومت سه ساله ی غرب کابل خریداری شد و در زمان حکومت کرزی ساختمان زیبایی روی این زمین بنا گردید.
این ساختمان دارای سه بخش است: الف. «بخش مسجد»؛ که در آن نماز جماعت برگزار و مراسم مذهبی و سیاسی در برگزار ‌‌می‌‌شود، «بخش کتابخانه» که طلاب مدرسه و جوانان علاقه‌مند از آن استفاده می‌کنند؛ ب. «بخش مدرسه» ؛ که در حدود چهل تا پنجاه نفر طلبه در آن‌ مشغول تحصیل ‌‌می‌‌باشند. این مدرسه فعلا با جامعۀ المصطفی(ص) همکار است. این مدرسه از حساسیّت خاصی برخوردار است تا آن‌جا که در سال 1395 در روز اربعین امام حسین (ع) مورد حملۀ انتحاری نیرو‌های داعش قرار گرفت و متأسفانه حدود پنجاه و سه نفر از عزاداران امام حسین (ع) به خاک و خون کشیده شد.
5. مدرسۀ علمیۀ الزهرا (س) در یکاولنگ؛ این مدرسه در ولایت بامیان، در مرکز ولسوالی یکاولنگ «نَیَک» موقعیت دارد. ساختمان زیبایی در سه طبقه و با تمام امکانات و به شکل مدرن و استاندارد ساخته شده است؛ در طبقۀ اول، کتابخانه و سالن‌‌‌های اجتماعات قرار دارد، در طبقۀ دوم، کلاس‌‌های درس برگزار ‌‌می‌‌شود، در طبقۀ سوم، خوابگاه طلبه‌‌‌ها ‌‌می‌‌باشد. این مدرسه مخصوص خواهران طلبه است، و در حدود پنجاه نفر از خواهران مشغول فراگیری علوم دینی ‌‌می‌‌باشند.
زمین این مدرسه در دورۀ حاکمیّت حزب وحدت در بامیان، خریداری شد و ساختمان کوچکی با نام کتابخانۀ عامّه یکاولنگ روی آن ساخته شد که در زمان تسلّط طالبان در یکاولنگ آتش زده ‌‌شد، سپس در زمان حکومت کرزی بازسازی ‌‌گردید، و سرانجام با همّت استاد عرفانی توسعه داده شده و به شکل یک ساختمان سه طبقه بسیار زیبا در خدمت فرزندان این منطقه قرار ‌‌گرفت. این مدرسه نیز فعلا با جامعۀ المصطفی به عنوان مدرسۀ همکار فعالیّت دارد.
3-6. آثار علمی- فرهنگی
1. امر به معروف و نهی از منکر؛ این کتاب اولین اثر قلمی‌استاد عرفانی است که در زمان حضور استاد در نجف نوشته شده و با قطع جیبی در 160 صفحه توسط «مطبعه الغری الحدیثه» در سال 1395 هجری قمری چاپ شده است. استاد عرفانی در این کتاب با دقت و تحقیق، موضوع امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یک پدیده اجتماعی و سیاسی، بحث کرده و کوشیده است تا اسلام و آموزه‌‌‌های اسلا‌‌می ‌‌را نه به عنوان یک امر عبادی صرف بلکه به عنوان یک روش سیاسی و مبارزاتی نیز به جوانان و مسلمانان معرفی کند. این کتاب مورد استقبال امام خمینی قرار گرفت و جایزه‌ای به نویسنده اهدا گردید و استاد عرفانی توانست با آن برخی از مشکلات مالی خود را حل کند(شیوا، 1398).
2. حزب وحدت اسلا‌‌می‌‌افغانستان از کنگره تا کنگره؛ این کتاب در 288 صفحه توسط انتشارات سراج وابسته به مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان در قم در سال 1372 به چاپ رسیده و مهم‌ترین اثر سیاسی و تاریخی استاد به شمار می‌رود، تاریخ تشکیل حزب وحدت را از آغاز تا کنگره سال 1370 را بیان می‌کند. مستند و مستدل بودن و آوردن اسناد و مدارک از مزایای این کتاب است. این کتاب پایه و منبع مطمئن، مستند و دست اول نسبت به تاریخ تحولات حزب وحدت که تأسیس آن نقش بزرگی در قدرتمندی و تحول مثبت در جامعه شیعیان ایجاد کرد، به شمار می‌رود.
3. مروری بر تحولات سیاسی ـ اجتماعی بامیان؛ این کتاب با قطع جیبی، جلد شومیز و در 226 صفحه در تهران توسط مؤسسه اطلاعات در سال 1368 به تیراژ 300 نسخ چاپ و منتشر شده است. مطالب مطرح شده در هشت بخش عنوان بندی و تقسیم شده که در بخش هشتم و پایانی آن دربارۀ نحوه آزادی مرکز بامیان، غنایم بدست آمده، خسارات و تلفات دشمن و غنایم و تسلیحات همراه با اسناد و آمار توضیح داده شده است. ضمیمه آخر کتاب تصویری از اسناد و مدارکی که در جهت طرح‌‌های عملیات و هماهنگی میان مجاهدین رد و بدل شده آمده است که بر مستند و متقن بودن روایت و موضوعات مطرح شده بیشتر صحّه ‌‌می‌‌گذارد.
4. امام و انقلاب اسلا‌‌می‌‌‌افغانستان؛ این کتاب با قطع جیبی، جلد شومیز، و در 54 صفحه در سال 1359 در قم به تیراژ 2000 نسخه منتشر شده است.
5. صبر از دیدگاه قرآن؛ این کتاب با قطع جیبی، جلد شومیز و در 186 صفحه در قم توسط چاپ اسلامیه در سال 1358 تیراژ 5000 نسخه به چاپ رسیده است.
6ـ اسلام و راهکار‌‌های مقابله با چالش‌‌ها؛ این کتاب در 265 صفحه در کابل توسط مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی باقرالعلوم (ع) به تیراژ: 3000 جلد در سال 1392 به چاپ رسیده است.
7ـ اسلام و حاکمیّت ‌‌جهانی؛ این کتاب نیز در 153 صفحه در سال 1388 در کابل توسط مؤسسۀ فرهنگی باقرالعلوم (ع) به چاپ رسیده است.
8ـ دعا پیوند معنوی انسان با خدا؛ این اثر در 107 صفحه در سال 1393 در کابل توسط مؤسسۀ فرهنگی ـ تحقیقاتی باقرالعلوم (ع) به چاپ رسید.
9ـ اخلاق اسلامی؛ این کتاب در دوران ‌‌جهاد به صورت یک جزوه با نام «اخلاق یک مجاهد» در پایگاه‌‌های نظا‌‌می‌‌توسط استاد تدریس ‌‌می‌‌شد، سپس در دوران اخیر پس از کار و تحقیق بیشتر با نام «اخلاق اسلامی» در کابل توسط مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی باقرالعلوم (ع) تجدید چاپ شد.
10. مسؤولیت‌‌‌های دینی ـ اجتماعی علماء و روشنفکران؛ این اثر در سال 1385 به تیراژ 2000 جلد توسط مؤسسۀ فرهنگی باقرالعلوم (ع) به چاپ رسید.
11. آثار خطی؛ از استاد عرفانی آثار و دستنویس‌‌هایی به‌جا مانده است که یکی از آن آثار دنبالۀ کتاب «حزب وحدت اسلامی‌از کنگره تا کنگره» ‌‌می‌‌باشد و در واقع دنبالۀ تاریخچۀ حزب وحدت است، که حوادث سه سالۀ مقاومت در غرب کابل نیز در بین این نوشته‌‌‌ها است، که امیدواریم یادگار استاد محمد عرفانی بیش از این چاپ و انتشار آن‌‌ها را معطل نکرده و مردم را بیش از این در انتظار نگذارند(امینی، پیشین).
فصل هفتم: ویژگی‌ها و خصوصیات
استاد عرفانی به عنوان یک عالم اخلاق‌مدار، با تقوا و دارای کمالات انسانی و فضایل اخلاقی و یک سیاست‌مدار معتدل به شمار می‌رود. برجسته‌ترین ویژگی‌های استاد عرفانی را می‌توان در ویژگی‌های زیر دانست:
1-7. پایبندی به اصول و معیار‌های دینی
در میان رهبران و سیاست‌مداران معاصر افغانستان شاید کمتر کسی را بتوان جستجو و نشانه‌گذاری کرد که همانند استاد عرفانی، سیاست را با دین و اخلاق پیوند داده باشد. او در طول حیات سیاسی و در امر سیاست‌ورزی از اصول اعتقادی، باور‌های دینی و هویت صنفی خویش عدول نکرد. او که از حجرۀ طلبگی به سنگر سیاست و مبارزه شتافته بود، تا لحظة آخر به عنوان یک عالم دین در سنگر جهاد و مقاومت و مبارزه برای حق و عدالت باقی ماند و همیشه از موضع دین و باور‌های دینی و مکتبی‌اش سخن می‌گفت.
موضع‌گیری استاد در برابر پیمان امنیتی افغانستان با آمریکا یکی از این نمونه‌‌ها است که برخلاف روحیه و فضای حاکم آن روز افغانستان و جوّ موجود در مجلس، استاد در آن روز از معدود افرادی بود که از موضع دین سخن گفت و علیه این پیمان موضع گرفت(امینی، پیشین).
2-7. باور به بعد معنوی مبارزه و مقاومت
عرفانی علاوه بر مسئولیت‌های مختلف سیاسی و حضور در سنگر‌های نظامی، در سنگر تبلیغ و دفاع از ارزش‌‌های دینی و مذهبی نیز حضور مؤثر و مداوم داشت. ایشان به بعد معنوی مبارزه و مقاومت باور عمیق داشت و حضورش همواره به عنوان یک پایگاه قوی و مستحکم معنوی مطرح بود. در دروان مقاومت بامیان، بیشتر فعالیت‌‌های سیاسی و نظامی‌ در دستور کار مسئولین و فرماند‌هان حزب وحدت اسلامی ‌قرار داشت، اما عرفانی از محدود شخصیت‌‌های بود که به بعد معنوی و مذهبی مبارزه توجه جدی داشت. ایشان مسئولیت امامت جمعه شهر بامیان را بر عهده داشت، در تأسیس «حوزۀ علمیۀ رهبر شهید» نقش مؤثر و حمایت کننده داشت، در ایام محرم به برگزاری سمینار‌های مختلف اهتمام داشت. مسجدی متروکۀ از برادران اهل سنت در چند صد متری دفترش بود، ایشان در آن مسجد نماز جماعت برپا کرد، مدتی خودش نماز را اقامه می‌نمود و بعد‌ها نگارنده (برهانی) در آن حضور می‌یافتم تا زمانی‌که طلاب حوزۀ علمیۀ رهبر شهید در آن مسجد حضور یافتند. و نیز یادم نمی‌رود که در دوران مقاومت بامیان، استاد عرفانی تنها مقام و مسئولی بود که در ایام محرم، در دفترش مجلس عزا برپا بود، اعضای شورای مرکزی، مسئولین، فرماند‌هان و نظامیان و همسایگان ایشان در دفتر ایشان و در مجلس عزای اباعبدالله الحسین(ع) حضور می‌یافتند (بر‌هانی، 1395 :257).
3-7. پایبندی به منافع مردم
پایبندی به منافع مردم یکی از اصول رفتار سیاسی استاد عرفانی بود. در طول حیات سیاسی ایشان شاید کسی مورد و مصداقی را پیدا نتواند که استاد به خاطر اهداف شخصی خود، از منافع جمعی و مردمی‌گذشته باشد یا به منافع مردم خود خیانت کرده باشد. تاریخ خیانتی را به نام استاد عرفانی ثبت نکرده است. عباس‌زاده یکی دیگر از یاران و همرا‌هان استاد عرفانی در این زمینه می‌گوید:
«در سال 1381 -1382 بین مردم بهسود و کوچی‌‌ها درگیری رخ داد. آقای کرزی هیئتی را به ریاست وحیدالله سباوون جهت حل منازعه مردم منطقه و کوچی‌‌ها توظیف نمود. استاد عرفانی نیز عضو هیئت بود. جلسه در بهسود دایر گردید. در این میان، کجاب بهسود منطقه حاصل خیز، سرسبز، چراگاه‌‌ها وعلف‌زار‌های فراوان دارد. مردم منطقه به استاد عرفانی ارادت داشتند و گفتند استاد هر چه شما فیصله کنید ما قبول داریم. وحیدالله سباوون پیشنهاد کرد کجاب دره‌‌های زیاد دارد؛ سه تا از دره‌‌ها و ناوه‌ها مال هزاره‌ها و یک ناوه یا دره که مورد استفاده هزاره‌ها نیست برای کوچی‌‌ها باشد. استاد عرفانی در پاسخ گفت: «یک خیانت تاریخی عبدالرحمان در حق این مردم نموده است؛ من خیانت دوم را نمی‌توانم امضا کنم. با توجه به این‌که در زمان مقاومت آقای سباوون در طالقان عضو جبهه متحد و عضو شورای‌عالی رهبری دولت بود و با استاد عرفانی رفاقت و همراهی داشت؛ اما در موضوع حقوق مردم استاد عرفانی بسیار شجاعانه ایستاد و قاطعانه دفاع نمود و یک‌قدم هم از حقوق مردم عقب‌نشینی نکرد (عباس‌زاده، پیشین).
4-7. اعتدال و میانه‌روی
اعتدال و میانه‌روی در تمام موضع‌گیری‌های سیاسی و مبارزاتی استاد عرفانی وجود داشت. هرگز در رفتار سیاسی استاد عرفانی افراط و تفریط مشاهده نشده است. اهتمام به وحدت احزاب شیعی و جامعه تشیع و نیز تلاش‌ پیگیر برای یکپارچه باقی ماندن حزب وحدت از این روحیه استاد عرفانی نشأت می‌گرفت.
5-7. اهتمام به رعایت حق الناس
یکی از نقاط برجسته در زندگی استاد عرفانی، عنایت به حقوق مردم و رعایت حال و حقوق همسایگان در تمامی‌دوران زندگی و مراحل مبارزاتی ایشان است. استاد همیشه مراقب بود مبادا در جریان وظیفه و ادای مسئولیت، حق کسی بدون دلیل ضایع شود. عباس‌زاده از یاران و همرا‌هان استاد می‌گوید: «بعد از سقوط طالبان، استاد عرفانی نیز از تالقان وارد کابل گردید، با من (عباس‌زاده) تماس گرفت هر چه زودتر داخل بیایید. طبق دستور ایشان به کابل رفتم. استاد در کارته 3 در اقامت‌گاه قبلی شهید مزاری حضور داشت، بعد از گذشت چند ماه مرد ضعیف الجثه با کلاه قره قل برسر حضور استاد عرفانی رسید، اظهار نمود من مالک خانه هستم، قبلا منزل در اختیار شهید مزاری بود، الآن با خانواده از هرات آمده‌ام، می‌خواهم اینجا زندگی کنم. استاد عرفانی گفت: خیلی خوب بخیر آمدید، من یک طلبه هستم نمی‌خواهم بدون رضایت شما اینجا زندگی کنم، از نظر شرعی برای من مسئولیت دارد، منتهی اجازه بدهید تا پیدا نمودن جای جدید اینجا باشم. ایشان به حقوق مردم پای بند بود مبادا حق کسی تضییع شود.»(عباس‌زاده، پیشین).
6-7. اهتمام به هویت و کسوت طلبگی
استاد عرفانی به حفظ هویت صنفی و زیّ طلبگی‌اش اهتمام داشت، افزون بر آن به طلاب نیز توصیه می‌کرد که در جامعه با هویت صنفی و جامۀ مقدس طلبگی حضور یابند. نگارنده (بر‌هانی) به یاد دارم که در دوران مقاومت بامیان استاد دو مرتبه برای بنده پول پرداخت تا برای طلاب مدرسۀ مهدیۀ فولادی بامیان عمامه خریداری نمایم، یک مرتبۀ در جشن «احیای هویت» در سال 1375، در این مراسم طلاب نیز به عنوان یک صنف اجتماعی باید رژه می‌رفتند.
بار دیگر در سمیناری که در سال 1375 به مناسبت ایام عاشورا، در مسجد جامع تولواره برگزار شد، یکی از توصیه‌‌های استاد به تمامی‌ روحانیون و مبلغین این بود که در منابر و مساجد و مجالس همواره با لباس مرتب و منظم و در کسوت یک روحانی شایسته حاضر شوید و هویت صنفی شما باید همیشه برجسته باشد.
پس از سقوط طالبان نیز یکی دوبار خدمت استاد در کابل رسیدم، یک‌بار عمامه نداشتم استاد توصیه کرد که حتی در کابل باید با سیما و عمامۀ طلبگی حضور یابید. ایشان معتقد بود که برخلاف برخی هجمه‌‌ها، تودۀ مردم عاشق روحانیت‌اند و این عشق و علاقه در میان اهل سنت بیشتر است. دیده نشده که استاد خود، حتی در یک مورد هم بدون عمامه یا با سرو وضع نامرتب در مجلسی حضور یافته باشد(برهانی، پیشین).
7-7. اهتمام به امور فرهنگی
استاد عرفانی به امور فرهنگی اهتمام ویژه داشت. در واقع بیش از آن که شخصیت سیاسی باشد، شخصیت فرهنگی بود، به کارهای فرهنگی علاقه زیاد داشت. در دوران جهاد به اندازه توان در کارهای فرهنگی همت گماشت، پس از سپری شدن دوره جهاد و مقاومت و رسیدن به دوره دموکراسی استاد عرفانی کارهای فرهنگی را در رأس برنامه‌های خود قرار داد. تأسیس مؤسسات چون باقر العلوم در کابل و مدرسه الزهرا(س) در یکاولنگ نشانه‌ای بارز اهتمام استاد عرفانی به امور فرهنگی است.
در کنار این مزایا استاد عرفان در مسایل مالی قدری سخت‌گیر بود و اهل بذل و بخشش به شمار نمی‌رفت. شاید به همین جهت بسیاری از اطرافیان و اشخاص علاقه‌مند به وی نتوانستند در کنار او مانده و با وی همکاری نمایند. به خصوص در دوران عضویت در شورای رهبری دولت در تخار، امکانات کافی در اختیار ایشان بود و می‌توانست برای خود یاران سیاسی و همکاران بیشتری جذب کند. بدون شک کار سیاسی بدون یاران سیاسی و جلب همکاران سیاسی و بدون صرف نظر نمودن از امکانات شخصی میسر نیست.
همین‌طور جهت دیگری که ابهام دارد میزان نقش ایشان در دوران جهاد است. استاد عرفانی در دوره سازمان نصر مسؤولیت پایگاه‌های سازمان را در ولسوالی‌های یکاولنگ، پنجاب، ورس و لعل و سرجنگل به عهده داشت. بدون شک مهم‌ترین وظیفه این پایگاه مبارزه و جهاد با دولت کابل و متجاوزان شوروی بود. مسؤول عمومی این پایگاه‌ها وظیفه داشت که حتی المقدور آنان را به سوی جهاد و مبارزه سوق دهد. حال مجموعه ولسوالی‌های مذکور چقدر نقشی در جهاد داشته‌اند؟ اگر نقش شان جزئی بوده آیا موانع خارجی بوده یا مانعی داخلی بوده است، چه میزان پایگاه‌ها از دستورات و رهنمودهای ایشان تبعیت داشته‌اند، اموری است که نیاز به بررسی دارد.
به هر روی اگر استاد عرفانی هیچ خدمتی جز نوشتن تاریخ دقیق تحولات سیاسی – اجتماعی دو سه دهه اخیر زندگی اش را نداشته باشد، کار اندکی نیست. تاریخ دقیق و منصفانه به دور از علایق شخصی ارائه داده است، تاریخ نگاشته شده او در باره حزب وحدت از دقت و انصاف وامانتداری بی‌بدیلی برخوردار است که تا کنون یک مورد نقد یک جانبه گروی یا اشتباه در ثبت وقایع از سوی کسی مطرح نشده است. او با این کار خود خدمت بزرگ برای آیندگان انجام داده است تا تاریخ مستند و دقیق از تحولات امروزی جامعه ما در دست او باشد.
پایان؛ عروج عاشورایی
استاد عرفانی پس از نیم قرن جهاد علمی، سیاسی، فرهنگی و نظامی ‌و مبارزه برای تحقق یک نظام سیاسی عادلانه و دفاع از حق و عدالت در افغانستان، در سحرگاه 30 میزان 1394 مصادف با 8 محرّم الحرام 1437 ق، مصادف با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی(ع) پس از چند ماه تحمل رنج و بیماری و مسافرت جهت درمان به آلمان و کابل، سرانجام در بیمارستان ولیعصر شهر قم درگذشت، مردم افغانستان، دوستان، یاران و هم‌سنگرانش را در غم و ماتم جانکاه فرو برد.
پیکر خستۀ این مرد سنگر و سیاست و چهرۀ وارستۀ فرهنگ و دیانت در شهر مقدس قم با حضور مهاجرین، علما، طلاب و دانشجویان تشییع گردید. مرجع عالیقدر آیت‌الله ‌محقق کابلی بر پیکر او نماز خواند، سپس به کابل انتقال یافت و با استقبال رسمی ‌دولتی، در میان اشک و آه یاران و بر دوش همسنگران و مردم قدرشناس و دین‌دار افغانستان تشییع و در صحن مسجد باقرالعلوم (ع) در آرام گرفت.
به مناسبت درگذشت استاد عرفانی ‌شخصیت‌‌های ملی، علمی‌ و سیاسی کشور پیام تسلیت صادر نمودند که در تمامی ‌پیام‌‌ها به پیشینۀ نیم قرن جهاد و مقاومت و خدمات و فداکاری‌‌های استاد اشاره شده است، ما در پایان تنها به فرازی از پیام اشرف‌ غنی، رئیس جمهوری اسلامی ‌افغانستان اکتفا می‌کنیم:
«استاد قربانعلی عرفانی یکی از رهبران جهادی، عالم دین و مصلح اجتماعی بود. او سال‌های درازی از عمرش را وقف خدمت به مردم و کشورش نمود. استاد عرفانی نقش برجسته‌ای در پیروزی جهاد مردم افغانستان داشت و در مبارزه با تروریزم نیز تلاش‌‌های فراوان نموده است… او به حیث مصلح اجتماعی و عالم دین، در چوکات این وظایف و مسئولیت‌‌ها، خدمات بزرگ و قابل قدر برای افغانستان انجام داده است. مرگ او یک ضایعه است»(اشرف‌غنی، 5 عقرب 1394).
منابع
1. آروین، ایوب، نمایند(زندگی، کارنامه ودیدگاه‌های سیاسی محمداکبر نرگس)، کابل، نشر واژه، اول، 1396.
۲. اشرف‌غنی، محمد(5عقرب 1394)، پیام تسلیت رئیس جمهوری اسلامی‌افغانستان به مناسبت درگذشت استاد قربانعلی عرفانی، پایگاه اطلاع رسانی ریاست عمومی ‌دفتر مقام ریاست جمهوری، بازیابی 2/6/ 1398.
۳. امینی، اسحاق( 1398) متن مکتوب زندگی‌نامۀ استاد عرفانی.
۴. بر‌هانی، عبدالعلیم(1395)، گزیدۀ از کارنامۀ نیم‌قرن فعالیت‌‌های سیاسی و فرهنگی استاد عرفانی، دومین ویژه‌نامه خورشید عدالت، مجمع علمی‌فرهنگی جنبش عدالتخواهی، قم.
۵. شیوا، محمداسلم، در مصاحبه حضوری با عبدالله جعفری و عبد العلیم برهانی در قم، (جوزا/ خردادماه 1398)؛
۷. عباس‌زاده، سکندر، در مصاحبه حضوری با اسد الله جعفری پیراموان شخصیت استاد عرفانی، در مشهد، (20/ 12/ 1397)؛
۸. عرفانی، قربانعلی (1372)، حزب وحدت اسلامی ‌از کنگره تا کنگره، انتشارات سراج وابسته به مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان، قم، چاپ اول.
۹. ـــــــــــــ (1368)، تحولات سیاسی و اجتماعی بامیان، چاپخانۀ مؤسسه اطلاعات.
۱۰. ــــــــــــ ( جوزا/ خردادماه 1368)،«مصاحبه با سنگرداران انقلاب»، پیام مستضعفین، نشریۀ سازمان نصر افغانستان در خارج از کشور، شماره مسلسل 71.
۱۲. ـــــــــــ (1365) «گفتگو با سنگرنشینان اسلام» ماهنامۀ حبل¬الله، ارگان نشراتی سید جمال الدین حسینی، شماره 28.
۱۳. ــــــــــــ(۱۳۹۰)، در مصاحبه با محمدموسی حلیمی، نگین شهر مودت [ویژه‌نامه نکوداشت مقام علمی آیت‌الله العظمی فیاض]، ستاد برگزاری کنگره، کابل.
۱۴. ناطقی، محمد (1396)، سال‌های تغییر؛ روایت نیم قرن زندگی، مؤسسۀ تاریخ شفاهی، کابل، چاپ اول.

لینک کوتاه مطلب: https://mofoq.com//?p=19027
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *